جدول جو
جدول جو

معنی چترساز - جستجوی لغت در جدول جو

چترساز
کسی که چتر درست میکند، سازندۀ چتر، چتردار، چترکش
تصویری از چترساز
تصویر چترساز
فرهنگ فارسی عمید
چترساز
(شَ گَ)
چتردار. چترکش. (آنندراج) :
چترسازی است ابر بر سر تو
تیغبازی است برق بر در تو.
باقرکاشی (از آنندراج).
رجوع به چتردارو چترکش شود، سازندۀ چتر. تهیه کننده و فراهم کننده چتر. رجوع به چتر ساختن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

خانواده ای از گیاهان که گل های آن ها به شکل چتر در بالای شاخهها قرار دارد مانند جعفری و هویج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چترمان
تصویر چترمان
صاحب چتر، دارای چتر، کنایه از دارای چتر پادشاهی، پادشاه، فرمانروا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سپرساز
تصویر سپرساز
آنکه سپرهای اتومبیل را تعمیر می کند، کسی که سپر می سازد، سازندۀ سپر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چتردار
تصویر چتردار
دارندۀ چتر، کسی که چتر بر سر پادشاه نگه دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شترغاز
تصویر شترغاز
ریشۀ گیاه انگدان که آن را با سرکه می خورند، برای مثال تو شهد نیستانی و در کام نیاری / او کامه بیاورد و شترغاز نیابد (سوزنی - ۳۸۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارساز
تصویر کارساز
کارگشا، مشکل گشا، چاره جو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چترباز
تصویر چترباز
کسی که با چتر نجات از هواپیما، بالگرد و امثال آن به زمین فرود می آید، سربازی که به وسیلۀ چتر نجات در خاک دشمن یا در میدان جنگ فرود می آید
فرهنگ فارسی عمید
(بُ)
مرکب از ’چهل’ + ’م’ + ’ین’ علامت صفت نسبی، مرتبۀ واقع میان سی و نهمین و چهل و یکمین از اعداد ترتیبی
لغت نامه دهخدا
(چَ پَ)
چپربندی. عمل کشیدن چپر برای منع ورود آدمی یا حیوان به خانه یا مزرعه. دیوارسازی از چوب یا نی یا خار و جز اینها
لغت نامه دهخدا
(چَ)
عمل فرودآمدن با چتر از آسمان بزمین. رها کردن از بالن یا هواپیما خود را و فرودآمدن با چتر نجات به زمین. رجوع به چترباز شود
لغت نامه دهخدا
مدت چهار سال، (ناظم الاطباء)، چهارساله
لغت نامه دهخدا
(اَ ذَ)
سازندۀ تار
لغت نامه دهخدا
(اَ)
تیرگر، (آنندراج)، کسی که تیر می سازد، (ناظم الاطباء)، سازندۀ تیر، نابل، نبال:
چو کوتاهیی بیند از تیرساز
کند در زدن همچو رمحش دراز،
ملاطغرا (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سَ تَ)
حس و آنچه به حس معلوم میشود. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(شَ شِ)
دارندۀ چتر. آن کس که چتر در دست دارد، چترساز. (آنندراج). رجوع به چترساز شود، کنایه از پادشاه. کنایه از صاحب لوا و چتر. آنکه علامت شاهی و بزرگی دارد، کسی که چتر بر سرپادشاه نگه میداشته. چترکش. (آنندراج) :
گشت مهیا همه ترتیب بار
چتر گشاد از دو طرف چتردار.
باقرکاشی (از آنندراج).
رجوع به چترکش شود
لغت نامه دهخدا
(چَ)
نوعی گیاه. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(چَ)
سلاطین و امرا را گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). حاکم و فرمانروا. (ناظم الاطباء). چترمن. چتری. صاحب چتر. دارندۀ علامت چتر. رجوع به چترمن و چتری شود
لغت نامه دهخدا
(چَ)
تیره ای از گیاهان که وضع گلهای آنها همیشه بشکل چتر و غالباًبصورت چتر مرکب است. (از گیاه شناسی گل گلاب ص 233)
لغت نامه دهخدا
سازندۀ چنبر:
به طلسمی که بود چنبرساز
برکشیدش به چرخ چنبرباز.
نظامی.
رجوع به چنبر و چنبر ساختن شود
لغت نامه دهخدا
آنکه سپر سازد. آنکه سپر درست کند:
هندوانند سپرساز از سیم
لیک دارندۀ تیر خزرند.
خاقانی.
ندانم سپرساز خاقانیا
که نادانی اکسیر دانستن است.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
چنگ زن. چنگ نواز. چنگ سرای:
پیشت بپای صد صنم چنگساز باد
دشمنت سال و ماه بگرم و گداز باد.
منوچهری.
پس از سر یکی بزم کردند باز
ببازی گری می ده و چنگساز.
اسدی.
کنیزی بدم چنگساز از چگل
فزاینده مهر و رباینده دل.
اسدی (گرشاسبنامه ص 299)
لغت نامه دهخدا
(شَ خوا / خا)
کسی که بوسیلۀ چتر نجات از هوا بزمین فرودآید. آن کس که با چتر نجات از درون بالن هوایی یا از درون هواپیما بزمین فرودآید. فرودآینده با چتر نجات از هوا بزمین. سربازی که بوسیلۀ چترنجات در خاک دشمن یا در مواضع جنگی دشمن فرودآید.
- هنگ چترباز. تیپ چترباز، عده ای از سربازانند که فن فرودآمدن با چتر نجات را می آموزند و در این کار ورزیده و ماهر شوند. رجوع به چتر نجات شود
لغت نامه دهخدا
خواهرزادۀ رانا که در جنگ با قطب خان کشته شده: چترسال خواهرزادۀ رانا با ده هزار سوار در اودی پور بوده، قطب خان آنجا رسید، محاربه با آن کفار تیره کردار واقع شد... و دمار از آن تیره رویان برآوردند که چترسال کشته شد. (تاریخ شاهی چ کلکته ص 20)
لغت نامه دهخدا
(چَ)
نام کوهی است در مشرق جزیره ’پشکر دیپ’ و این کوه را از آن جهت ’چترسان’ نامند که منقش السطح میباشد. (از کتاب تحقیق ماللهند ص 127)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قیرساز
تصویر قیرساز
گژف ساز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عترسان
تصویر عترسان
خروس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چیت ساز
تصویر چیت ساز
سازنده چیت آنکه پارچه های نخی گلدار و رنگارنگ سازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چتر باز
تصویر چتر باز
کسی که با چتر نجات از هواپیما بزمین فرود آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کارساز
تصویر کارساز
وکیل، مهندس، خدمتکار و مانند آن، کارگشا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمرساز
تصویر کمرساز
تنگ اسب، سازنده کمربند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کارساز
تصویر کارساز
چاره جو، مشکل گشا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چترباز
تصویر چترباز
کسی که با چتر نجات از هواپیما به زمین فرود آید، سربازی که به وسیله چتر نجات در خاک دشمن یا میدان جنگ فرود آید، طفیلی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کارساز
تصویر کارساز
تاثیر گذار، مثمر ثمر، آکتیو
فرهنگ واژه فارسی سره