جدول جو
جدول جو

معنی چایدان - جستجوی لغت در جدول جو

چایدان
ظرف چای، ظرفی که در آن چای خشک نگاه دارند
تصویری از چایدان
تصویر چایدان
فرهنگ فارسی عمید
چایدان
یا چایدون در تداول عامه، جای نگه داشتن چای خشک، ظرفی که چای خشک را در آن نگاه دارند
لغت نامه دهخدا
چایدان
ظرف چای
تصویری از چایدان
تصویر چایدان
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پایدان
تصویر پایدان
کفش، پوششی برای محافظت از پا، پاپوش، پااوزار، پاافزار، پایزار، لخا، لکا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چاشدان
تصویر چاشدان
ظرفی که در آن غذای چاشت را بگذارند، ظرفی که در آن نان و خوردنی دیگر بگذارند، جای ریختن غله، انبار غله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چایمان
تصویر چایمان
چاییدن، سرما خوردن، مبتلا به زکام شدن، ناخوش شدن از سرماخوردگی، چاهیدن
فرهنگ فارسی عمید
چاییدگی، زکام، سرماخوردگی، نزله، سطاع، لبطه، رجوع به چاییدگی و زکام و سرماخوردگی شود
لغت نامه دهخدا
چای دان، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان سردرود بخش رزن شهرستان همدان که در 24هزارگزی باختر قصبۀ رزن و 6هزارگزی جنوب دمق واقع شده، جلگه و سردسیر است و 900 تن سکنه دارد، آبش از رود خانه دمق و چشمه، محصولش غلات، لبنیات و حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است و تابستان از دمق اتومبیل هم میتوان برد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش عقیلی شهرستان شوشتر که دارای 500 تن سکنه، آب آن از کارون و محصول عمده اش غله و برنج است، ساکنان از طایفۀ بختیاری هستند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
کفش، (شعوری) :
چون بگردد پای او از پایدان
آشکوخیده بماند همچنان،
رودکی
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان سیاهکل رود، بخش رودسر شهرستان لاهیجان که در 21هزارگزی جنوب خاوری رودسر و یک هزارگزی شوسۀ رودسر به شهسوار، نزدیک دریا واقع شده، جلگه و مرطوبست و 700 تن سکنه دارد، آبش از نهر سیاهکل رود و آب چشمه، محصولش برنج، لبنیات و چای، شغل اهالی زراعت و راهش مالرو است، شعبه شیلات هم دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
ده مخروبه ای است از دهستان بهاباد بخش بافق شهرستان یزد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(یِ)
دهی از دهستان دشمن زیاری بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون. در 50000گزی جنوب خاور فهلیان در 21000 گزی راه فرعی اردکان به هرایجان واقع است. موقع جغرافیائی آن معتدل مالاریائی است. 130 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، تریاک، برنج و ذرت و شغل اهالی زراعت و صنایعدستی آنان گلیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
چاشتدان، چاشکدان، ظرفی باشد که نان و خوردنی در آن میان گذارند، (برهان)، ظرفی که در آن نان گذارند، (فرهنگ ناصری)، ظرفی که از طعام چاشت در آن نهند، (آنندراج)، ظرفی را گویند که نان در میان او گذارند، کرسان، (فرهنگ جهانگیری)، جوئه، ظرف طعام چاشت:
وز زمین برجستمی تا چاشدان
خوردمی هرچ اندر او بودی ز نان،
رودکی،
، بطریق مجاز طعام چاشت را نیز گویند، (فرهنگ ناصری)، و رجوع به چاشتدان و چاشکدان شود
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
کوتاه گردانیدن چیزی، (از ’ودن’)
لغت نامه دهخدا
نگاهدارنده حافظ نگهبان، خزانه دار، کسی که نامه ها و سندهای اداری را در محلی ضبط کند ضباط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باردان
تصویر باردان
خورجین، جای بار
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی از تیره چتریان که دو ساله یا پایاست رازیانه و آن دارای انواع است
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی پرتو افکن تابا، شخانه خیز جایی در آسمان به گمان آن که شخانه (شهاب) از آن جا خاسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رافدان
تصویر رافدان
دو رودان (دجله فرات)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاودان
تصویر جاودان
همیشه، دایم، هموار، باقی، پیوسته، ابدی، جاویدان، جاودانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بویدان
تصویر بویدان
ظرفی که در آن چیزهای معطر نهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدیدان
تصویر جدیدان
روز و شب تثنیه جدید، شب و روز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چایمان
تصویر چایمان
زکام، سرما خوردگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چاشدان
تصویر چاشدان
ظرفی که در آن نان و خوردنی بگذارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پایدان
تصویر پایدان
کفش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جریدان
تصویر جریدان
دو روز، دو ماه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چایمان
تصویر چایمان
چایش، چاییدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پایدان
تصویر پایدان
کفش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایزدان
تصویر ایزدان
آلهه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بایگان
تصویر بایگان
آرشیویست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خاندان
تصویر خاندان
آل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از چایمان
تصویر چایمان
آنفولانزا
فرهنگ واژه فارسی سره
زکام، سرماخوردگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد