برابری، هم چشمی، مقابله، گفتگو و ستیز چهار روز آخر چلۀ بزرگ و چهار روز اول چلۀ کوچک زمستان که سردترین روزهای زمستان است چارچار کردن: کنایه از ستیزه کردن، برای مثال تا بر کسی گرفته نباشد خدای خشم / پیش تو ناید و نکند با تو چارچار (منوچهری - ۴۱)
برابری، هم چشمی، مقابله، گفتگو و ستیز چهار روز آخر چلۀ بزرگ و چهار روز اول چلۀ کوچک زمستان که سردترین روزهای زمستان است چارچار کردن: کنایه از ستیزه کردن، برای مِثال تا بر کسی گرفته نباشد خدای خشم / پیش تو ناید و نکند با تو چارچار (منوچهری - ۴۱)
دهی است جزء دهستان پائین بخش طالقان شهرستان تهران با 291 تن سکنه، آب آن از چشمه و رود خانه محلی شاهرود و محصول آنجا غلات، انگور، گردو، بنشن و شغل اهالی زراعت است، عده ای از سکنه برای تأمین معاش به تهران ومازندران میروند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)، جمع واژۀ ودّ، (منتهی الارب)، رجوع به ’ود’ و ’ودید’ شود
دهی است جزء دهستان پائین بخش طالقان شهرستان تهران با 291 تن سکنه، آب آن از چشمه و رود خانه محلی شاهرود و محصول آنجا غلات، انگور، گردو، بنشن و شغل اهالی زراعت است، عده ای از سکنه برای تأمین معاش به تهران ومازندران میروند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)، جَمعِ واژۀ وَدّ، (منتهی الارب)، رجوع به ’ود’ و ’ودید’ شود
قطعه چوب مقعر شکافدار که مخصوص بدوش بردن دو سطل آب است، قطعه چوب خمیده ای که بر شانه می نهند و از هر سر آن سطل آبی می آویزند و بدان وسیله دو سطل پر آب را از محلی به محلی میبرند، کندز در لهجه اهالی جنوب ایران
قطعه چوب مقعر شکافدار که مخصوص بدوش بردن دو سطل آب است، قطعه چوب خمیده ای که بر شانه می نهند و از هر سر آن سطل آبی می آویزند و بدان وسیله دو سطل پر آب را از محلی به محلی میبرند، کُندَز در لهجه اهالی جنوب ایران
دهی از دهستان نهارجانات بخش حومه شهرستان بیرجند که در 28 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند واقع شده، دامنه و معتدل است و 20 تن سکنه دارد، آبش از قنات و محصولش غلات و لبنیات است، شغل اهالی زراعت و راهش مالرو میباشد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان نهارجانات بخش حومه شهرستان بیرجند که در 28 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند واقع شده، دامنه و معتدل است و 20 تن سکنه دارد، آبش از قنات و محصولش غلات و لبنیات است، شغل اهالی زراعت و راهش مالرو میباشد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
خوب تفتیش کردن، (آنندراج)، تفحص و تجسس و تفتیش، (برهان)، کاوش، (غیاث)، از ’کاویدن’، بمعنی کاویدن با شدت و حدت، (حاشیۀ برهان چ معین) : تنگ شد عالم بر او از بهر گاو شور شور اندر گرفت و کاوکاو، رودکی، ، ژکیدن، (اسدی)، آواز دادن، (غیاث) (سراج اللغه)
خوب تفتیش کردن، (آنندراج)، تفحص و تجسس و تفتیش، (برهان)، کاوش، (غیاث)، از ’کاویدن’، بمعنی کاویدن با شدت و حدت، (حاشیۀ برهان چ معین) : تنگ شد عالم بر او از بهر گاو شور شور اندر گرفت و کاوکاو، رودکی، ، ژکیدن، (اسدی)، آواز دادن، (غیاث) (سراج اللغه)
چهار روز آخر چلۀ بزرگ (هفتم تا دهم بهمن ماه)، و چهار روز اول چلۀ کوچک زمستان، (یازدهم تا چهاردهم بهمن ماه) (از ناظم الاطباء)، نام هشت روز از زمستان که چهار روز آن در آخر چلۀ بزرگ و چهار روز در اول چلۀ کوچک است، نام هشت روز از فصل زمستان که از سی و ششمین روز تا چهل و چهارمین روز را شامل است بمعنی برابری و هم چشمی و همتائی کردن مخالفین با یکدیگر چنانکه دوچار شدن هم افادۀ همین معنی میکند که دو نفر از سویی و دو از سویی و هم چنین است چار از سویی و چار از سویی دیگر که مقابلۀ مقدمۀمقاتله است، (آنندراج)، رجوع به چارچار کردن شود
چهار روز آخر چلۀ بزرگ (هفتم تا دهم بهمن ماه)، و چهار روز اول چلۀ کوچک زمستان، (یازدهم تا چهاردهم بهمن ماه) (از ناظم الاطباء)، نام هشت روز از زمستان که چهار روز آن در آخر چلۀ بزرگ و چهار روز در اول چلۀ کوچک است، نام هشت روز از فصل زمستان که از سی و ششمین روز تا چهل و چهارمین روز را شامل است بمعنی برابری و هم چشمی و همتائی کردن مخالفین با یکدیگر چنانکه دوچار شدن هم افادۀ همین معنی میکند که دو نفر از سویی و دو از سویی و هم چنین است چار از سویی و چار از سویی دیگر که مقابلۀ مقدمۀمقاتله است، (آنندراج)، رجوع به چارچار کردن شود
بانگ گنجشک را گویند، وقتی که جانوری قصد گرفتن او کرده باشد یا کسی دست به آشیان او کند که بچه او را برآورد، (برهان)، آواز گنجشک باشد در زمانی که جانور شکاری قصد او کند یا وقتی که بچۀ او را از خانه او بردارند، (انجمن آرا) (آنندراج) (جهانگیری)، بانگ گنجشک و دیگر مرغان خصوصاً وقتی که جانوری قصد گرفتن او کند و یا کسی جهت گرفتن بچۀ وی دست در آشیان آن نماید، (ناظم الاطباء)، صدای گنجشک و دیگر پرندگان کوچک در موقعترس یا هنگام اضطراب، جیرجیر، جیک جیک: بی خانمان و بی زن و فرزند دشمنت گنجشک وار دارد پیوسته چاوچاو، شمس فخری (از انجمن آرا)، ، صدا، (برهان)، شور و غوغا، (برهان) (ناظم الاطباء)
بانگ گنجشک را گویند، وقتی که جانوری قصد گرفتن او کرده باشد یا کسی دست به آشیان او کند که بچه او را برآورد، (برهان)، آواز گنجشک باشد در زمانی که جانور شکاری قصد او کند یا وقتی که بچۀ او را از خانه او بردارند، (انجمن آرا) (آنندراج) (جهانگیری)، بانگ گنجشک و دیگر مرغان خصوصاً وقتی که جانوری قصد گرفتن او کند و یا کسی جهت گرفتن بچۀ وی دست در آشیان آن نماید، (ناظم الاطباء)، صدای گنجشک و دیگر پرندگان کوچک در موقعترس یا هنگام اضطراب، جیرجیر، جیک جیک: بی خانمان و بی زن و فرزند دشمنت گنجشک وار دارد پیوسته چاوچاو، شمس فخری (از انجمن آرا)، ، صدا، (برهان)، شور و غوغا، (برهان) (ناظم الاطباء)
دهی است از دهستان ماهیدشت پائین بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان، که در 7 هزارگزی باختر کرمانشاه و 3 هزارگزی شمال شوسه کرمانشاه بشاه آباد واقع شده، تپه ماهور و سردسیر است و 150 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و محصولش غلات دیم و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. در تابستان از طریق چشمه سینه اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان ماهیدشت پائین بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان، که در 7 هزارگزی باختر کرمانشاه و 3 هزارگزی شمال شوسه کرمانشاه بشاه آباد واقع شده، تپه ماهور و سردسیر است و 150 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و محصولش غلات دیم و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. در تابستان از طریق چشمه سینه اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
چودار، چودر، ویبگ، گیاهی هرزه که در غله زار روید و دانۀ آن چون گندمی لاغر و کشیده است، قسمی گندم وحشی، نوعی از حبوبات که در میان گندم و جو پیدا آید، و رجوع به چودار شود
چودار، چودر، ویبگ، گیاهی هرزه که در غله زار روید و دانۀ آن چون گندمی لاغر و کشیده است، قسمی گندم وحشی، نوعی از حبوبات که در میان گندم و جو پیدا آید، و رجوع به چودار شود
گیاهی از تیره گندمیان بارتفاع یک تا دو متر و دارای برگهای پهن خشن و سنبله ای دراز مرکب ازسنبلکهاست و آن در اراضی خشک و آهکی روییده میشود. دانه هایش برای تهیه آرد و نان بکار میرود دیرک دیله بارنج
گیاهی از تیره گندمیان بارتفاع یک تا دو متر و دارای برگهای پهن خشن و سنبله ای دراز مرکب ازسنبلکهاست و آن در اراضی خشک و آهکی روییده میشود. دانه هایش برای تهیه آرد و نان بکار میرود دیرک دیله بارنج
گیاهی از نوع غلات که ارتفاعش تا دو متر هم می رسد.خوشه های دراز و برگ های پهن دارد. بیشتر در زمین های خشک و آهکی می روید، دانه هایش برای تهیه آرد و نان به کار می رود
گیاهی از نوع غلات که ارتفاعش تا دو متر هم می رسد.خوشه های دراز و برگ های پهن دارد. بیشتر در زمین های خشک و آهکی می روید، دانه هایش برای تهیه آرد و نان به کار می رود