زمینی که در آن چاه بسیار باشد، سر چاه، دهانۀ چاه، مطلق چاه، برای مثال دو پایش فروشد به یک چاهسار / نبد جای آویزش و کارزار (فردوسی - ۵/۴۵۲)، چاهساری هزارپایه در او / ناشده کس مگر که سایه در او (نظامی۴ - ۶۷۵)
زمینی که در آن چاه بسیار باشد، سر چاه، دهانۀ چاه، مطلق چاه، برای مِثال دو پایش فروشد به یک چاهسار / نبد جای آویزش و کارزار (فردوسی - ۵/۴۵۲)، چاهساری هزارپایه در او / ناشده کس مگر که سایه در او (نظامی۴ - ۶۷۵)
چاه، چاهسر: دو پایش فروشد به یک چاهسار نبد جای آویزش و کارزار، فردوسی، چو آمد ز ره نزد آن چاهسار بنزدیک آن چاه بنهاد بار، فردوسی، دگر چاهساری که بی آب گشت فراوان برو سالیان برگذشت، فردوسی، سوی خانه رفتند از آن چاهسار به یک دست بیژن به دیگر زوار، فردوسی، کشیدش دوان تا بدان چاهسار دو دیده پر از خون و رخ چون بهار، فردوسی، ز خس گشته هر چاهساری چو خوری ز کف گشته هر آبگیری چو طبلی، منوچهری، چاهساری ببین خراب شده گشته مطموس و خشک از آب شده اندر آن چاه گوی راز دلت تا بیاساید این سرشته گلت، سنایی، چاهساری هزار پایه در او ناشده کس مگر که سایه در او، نظامی، ، گودی عمیق، گودالی ژرف، چاهسر، (آنندراج)، دهانۀ چاه، (ناظم الاطباء)، سرچاه، لب چاه
چاه، چاهسر: دو پایش فروشد به یک چاهسار نبد جای آویزش و کارزار، فردوسی، چو آمد ز ره نزد آن چاهسار بنزدیک آن چاه بنهاد بار، فردوسی، دگر چاهساری که بی آب گشت فراوان برو سالیان برگذشت، فردوسی، سوی خانه رفتند از آن چاهسار به یک دست بیژن به دیگر زوار، فردوسی، کشیدش دوان تا بدان چاهسار دو دیده پر از خون و رخ چون بهار، فردوسی، ز خس گشته هر چاهساری چو خوری ز کف گشته هر آبگیری چو طبلی، منوچهری، چاهساری ببین خراب شده گشته مطموس و خشک از آب شده اندر آن چاه گوی راز دلت تا بیاساید این سرشته گلت، سنایی، چاهساری هزار پایه در او ناشده کس مگر که سایه در او، نظامی، ، گودی عمیق، گودالی ژرف، چاهسر، (آنندراج)، دهانۀ چاه، (ناظم الاطباء)، سرچاه، لب چاه
قسمت بالای درخت که پرشاخ و بال باشد، شاخۀ درخت، برای مثال عشق در عالم نبودی گر نبودی روی زیبا / گر نه گل بودی نخواندی بلبلی بر شاخساری. (سعدی۲ - ۵۷۴)، قطعۀ آهن یا فولاد سوراخ سوراخ که زرگر مفتول طلا یا نقره را از سوراخ آن می گذراند و می کشد تا باریک و هموار شود، شفشاهنگ، شفشاهنج
قسمت بالای درخت که پرشاخ و بال باشد، شاخۀ درخت، برای مِثال عشق در عالم نبودی گر نبودی روی زیبا / گر نه گل بودی نخواندی بلبلی بر شاخساری. (سعدی۲ - ۵۷۴)، قطعۀ آهن یا فولاد سوراخ سوراخ که زرگر مفتول طلا یا نقره را از سوراخ آن می گذراند و می کشد تا باریک و هموار شود، شفشاهنگ، شفشاهنج
گیاهی از تیره گندمیان بارتفاع یک تا دو متر و دارای برگهای پهن خشن و سنبله ای دراز مرکب ازسنبلکهاست و آن در اراضی خشک و آهکی روییده میشود. دانه هایش برای تهیه آرد و نان بکار میرود دیرک دیله بارنج
گیاهی از تیره گندمیان بارتفاع یک تا دو متر و دارای برگهای پهن خشن و سنبله ای دراز مرکب ازسنبلکهاست و آن در اراضی خشک و آهکی روییده میشود. دانه هایش برای تهیه آرد و نان بکار میرود دیرک دیله بارنج