جدول جو
جدول جو

معنی چالشگری - جستجوی لغت در جدول جو

چالشگری
خودنمایی در برابر حریف، جنگجویی، برای مثال به چالشگری سوی او راند رخش / بر ابر سیه خنده زد چون درخش (نظامی۵ - ۸۰۱)
تصویری از چالشگری
تصویر چالشگری
فرهنگ فارسی عمید
چالشگری
(لِ گَ)
جنگجویی. (ناظم الاطباء). مبارزطلبی. هماوردطلبی. رزم خواهی:
بچالشکری سوی او راند رخش
برابر سیه خنده زد چون درخش.
نظامی.
، آرامش با زنان. هم خوابگی با جفت. و رجوع بچالشکر شود:
همه کارشان شرب و مالشگری
نگشته شبی گرد چالشگری.
نظامی
لغت نامه دهخدا
چالشگری
جنگجویی، مبارزه
تصویری از چالشگری
تصویر چالشگری
فرهنگ فارسی معین
چالشگری
جنگ جویی، ستیزه جویی، مبارزه، رزم آوری، رزم جویی، ستیزه گری، مبارزطلبی، نازخرامی، شهوت رانی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چالشگر
تصویر چالشگر
کسی که از روی کبر و غرور و نخوت می خرامد، جنگجو، مبارز، دلیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رامشگری
تصویر رامشگری
خوانندگی و نوازندگی، خنیاگری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چارهگری
تصویر چارهگری
چاره سازی، تدبیر و تامل، برای مثال به جز مرگ هر مشکلی را که هست / به چارهگری چاره آمد به دست (نظامی۶ - ۱۱۴۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سگالشگری
تصویر سگالشگری
شور، مشورت، رایزنی، برای مثال سپهدار چین از سر هوش و رای / سگا لشگری کرد با رهنمای (نظامی۵ - ۹۳۸)
فرهنگ فارسی عمید
(لِ گَ)
عمل و شغل مالشگر. و رجوع به مالشگر شود، ملاعبت با زنان. (غیاث) (آنندراج). ملاعبه با زنان. (ناظم الاطباء) :
همه کارشان شرب و مالشگری
نگشته شبی گرد چالشگری.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(لِ گَ)
شخصی را گویند که خرامان و از روی ناز و عجب و تکبر براه رود. (برهان) (ناظم الاطباء). خرامنده. (انجمن آرا) (آنندراج) ، مبارز و دلاور و جنگ جوی را نیز گفته اند. (برهان) (ناظم الاطباء). مبارز و دلاور. (انجمن آرا) (آنندراج). مبارزی که خرامان بجنگ رود. (انجمن آرا) (آنندراج). مبارزطلب. هماوردطلب. رزم جوی:
ز گرز گرانسنگ چالشگران
شده ماهی و گاو را سر گران.
نظامی.
، و بمعنی حریص و طماع هم آمده است. (برهان) ، شخص کثیرالجماع. (انجمن آرا) (آنندراج). حریص در جماع و مباشرت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مالشگری
تصویر مالشگری
عمل وشغل مالشگر، ملاعبه با زنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آغالشگری
تصویر آغالشگری
تحریک تحریض، تفتین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانشگری
تصویر دانشگری
دانشمندی، دانایی فضل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چالشگر
تصویر چالشگر
((~. گَ))
کسی که از روی کبر و غرور می خرامد، جنگجو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چالشگر
تصویر چالشگر
مبارز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رایشگری
تصویر رایشگری
جمع، ریاضی، ریاضیات، حساب
فرهنگ واژه فارسی سره
جنگ جو، رزم آور، رزم جو، ستیزه جو، مبارز، مبارزطلب، حشری، شهوت ران، نخوت خرام، نازخرام، خرامان
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از چالش گر
تصویر چالش گر
Defiant
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چالش گر
تصویر چالش گر
défiant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از چالش گر
تصویر چالش گر
uitdagend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از چالش گر
تصویر چالش گر
도전적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از چالش گر
تصویر چالش گر
挑戦的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از چالش گر
تصویر چالش گر
אתגרי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از چالش گر
تصویر چالش گر
चुनौतीपूर्ण
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از چالش گر
تصویر چالش گر
menantang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از چالش گر
تصویر چالش گر
ท้าทาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از چالش گر
تصویر چالش گر
дерзкий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از چالش گر
تصویر چالش گر
herausfordernd
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از چالش گر
تصویر چالش گر
desafiante
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از چالش گر
تصویر چالش گر
sfidante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از چالش گر
تصویر چالش گر
desafiador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از چالش گر
تصویر چالش گر
挑战的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از چالش گر
تصویر چالش گر
prowokujący
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از چالش گر
تصویر چالش گر
викликаючий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از چالش گر
تصویر چالش گر
meydan okuyan
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی