- چارگاه
- چراگاه
معنی چارگاه - جستجوی لغت در جدول جو
- چارگاه
- جای چریدن حیوانات علف خوار
مخفّف واژه چهارگاه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
یورتمه
آتلیه
خیمه پادشاهان، بارگه، جائی که پادشاهان مردم را بحضور بپذیرند
جای چریدن حیوانات علفخوار
چهارگامه
از دستگاه های هفت گانۀ موسیقی ایرانی، از شعبه های بیست و چهارگانۀ موسیقی ایرانی
کاخ و دربار پادشاه، برای مثال جزای حسن عمل بین که روزگار هنوز / خراب می نکند بارگاه کسری را (ظهیرالدین فاریابی - ۳۴) ، خیمۀ پادشاهی، جای رخصت و اجازه، جایی که پادشاهان مردم را بار بدهند و به حضور بپذیرند
اسب راهوار، اسب تندرو، گام زن، چهارگامه، ره انجام، براق، جواد، بوز، سیس، بادرفتار، شولک، بالاد، سابح برای مثال ساقیا اسب چارگامه بران / تا رکاب سهگانه بستانیم (خاقانی - ۴۸۳)
جای چریدن حیوانات علف خوار، علفزار، مرتع، چرازار، چراخوٰار، چراخور، چراجای، چرام، چرامین، سبزه زار، مسارح
محل ساختن چیزها مخصوصاً بافتن جامه، چارچوبی که بر آن جامه کشند، طراز، آنجا که کاری کنند، هر جا که چیزها در آن سازند، میدان جنگ
دربار و کاخ شاهان
یکی از هفت دستگاه موسیقی ایرانی که جنبه حماسی و پهلوانی دارد
محل ساختن چیزها، جای کار کردن کارگران
کارخانه، محل کار، جای کار کردن کارگران
محل انجام کارهای هنری، کنایه از منسوج، پارچه، دار قالی، دکان،برای مثال ز درگه کرمت روی ناامیدی نیست / کجا رود مگس از کارگاه حلوایی (سعدی۲ - ۶۷۴)
محل انجام کارهای هنری، کنایه از منسوج، پارچه، دار قالی، دکان،
محل تولد
مدت مدید
بی خبر، جاهل
هنگام صبح، صبحگاه، بامداد
محلی بزرگ که عده ای برای ورزش یا بازی و یا دید و بازدید جمع شوند
گمرکخانه، باجگاه
زمان قدیم، زمان دیر
مرتبت، منزلت، موضع، محل، مکان، موقعیت، وضعیت
خانقاه
غروب، آقشام
فصل بهار مقابل تابستانگاه پاییزگاه زمستانگاه
دربار و کاخ شاهان، خیمه پادشاهی، جایی که شاهان مردم را بحضور پذیرند بارجا
رصد گاه، گمرکخانه
مستراح و کنار آب
وطن، محل تولد