جدول جو
جدول جو

معنی چارموس - جستجوی لغت در جدول جو

چارموس
باسن کلفت و چاق
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پارمیس
تصویر پارمیس
(دخترانه)
نام دختر بردیا ونوه کوروش پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از چهارموج
تصویر چهارموج
طوفان شدید دریا، غرقاب، گرداب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دارموش
تصویر دارموش
مرگ موش، سم الفار، آرسنیک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چارچوب
تصویر چارچوب
چهارچوب، چهار تکه چوب تراشیده شدۀ متصل به هم که در چهار طرف چیزی قرار می دهند مثلاً چهار چوب در
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چارمیخ
تصویر چارمیخ
چهارمیخ، برای مثال گر جز به تو محکم است بیخم / برکش چو صلیب چارمیخم (نظامی۳ - ۴۳۵)
فرهنگ فارسی عمید
نوعی ساز پرده دار شبیه جعبه که هنگام نواختن روی دست می گیرند و پره های آن را با انگشت فشار می دهند، آکوردئون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چاپلوس
تصویر چاپلوس
کسی که با چرب زبانی و خوشامدگویی دیگری را فریب بدهد، خوشامدگو، چرب زبان، متملق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چارمغز
تصویر چارمغز
چهارمغز، مغز گردو، فندق، بادام و پسته
فرهنگ فارسی عمید
(مَ / مُو)
چهارموج. چارموجه. طوفان. گرداب که بهندی ’بهنور’ گویند. (آنندراج) :
کسی کزشش جهت کرده کناره
فتد در چارموج از حسن پنجاب.
آرزو (از آنندراج).
و رجوع به چارموجه شود
لغت نامه دهخدا
آلتی موسیقی پرده دار شبیه جعبه که بهنگام نواختن آنرا در دست گیرند و پرده های آنرا با انگشت فشار دهند قارمن قارمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قارمون
تصویر قارمون
گارمون بنگرید به گارمون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وارموک
تصویر وارموک
جوجه تیغی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چارچوب
تصویر چارچوب
چهار چوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چارسوق
تصویر چارسوق
پارسی است چارسوک چار سوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چارگون
تصویر چارگون
بسباسه
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی شکنجه معروف است که شخص را بخوابانند و دست و پای او را به میخ بندند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چارنفس
تصویر چارنفس
مراد نفسهای ذیل است نفس اماره نفس لوامه نفس ملهمه نفس مطمئنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چاپلوس
تصویر چاپلوس
چرب زبانی، تملق گوئی متملق، چرب زبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چاپلوس
تصویر چاپلوس
تملق گو، چرب زبان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گارمون
تصویر گارمون
((مُ))
گارمن. گارمان. قارمون. قارمان، آلت موسیقی پرده دار شبیه جعبه که به هنگام نواختن آن را در دست گیرند و پرده های آن را با انگشت فشار دهند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چاپلوس
تصویر چاپلوس
متملق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از چارچوب
تصویر چارچوب
قالب، قاب، محدودیت، محدوده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از چاپلوس
تصویر چاپلوس
Fawning, Sycophant
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چاپلوس
تصویر چاپلوس
flatteur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از چاپلوس
تصویر چاپلوس
schmeichlerisch, Schmeichler
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از چاپلوس
تصویر چاپلوس
лестивий , підлабузник
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از چاپلوس
تصویر چاپلوس
pochlebny, pochlebca
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از چاپلوس
تصویر چاپلوس
奉承的 , 谄媚者
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از چاپلوس
تصویر چاپلوس
bajulador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از چاپلوس
تصویر چاپلوس
adulatore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از چاپلوس
تصویر چاپلوس
adulador
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از چاپلوس
تصویر چاپلوس
льстивый , льстец
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از چاپلوس
تصویر چاپلوس
vleierig, vleier
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از چاپلوس
تصویر چاپلوس
ประจบ , คนประจบ
دیکشنری فارسی به تایلندی