جدول جو
جدول جو

معنی چارشانه - جستجوی لغت در جدول جو

چارشانه
اپلکاره
تصویری از چارشانه
تصویر چارشانه
فرهنگ واژه فارسی سره
چارشانه
چهارشانه، ویژگی شخص تنومند و فربه که دارای شانه های پهن باشد
تصویری از چارشانه
تصویر چارشانه
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چار شانه
تصویر چار شانه
چهار شانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چهارشانه
تصویر چهارشانه
ویژگی شخص تنومند و فربه که دارای شانه های پهن باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چهارشانه
تصویر چهارشانه
((~. نِ))
مرد تنومند که دارای شانه های پهن باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناردانه
تصویر ناردانه
(دخترانه)
دانه انار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نگارشانه
تصویر نگارشانه
حق الثبت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از چارگامه
تصویر چارگامه
یورتمه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بارخانه
تصویر بارخانه
خانه بار، انبار، تجارتخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاریانه
تصویر زاریانه
سبب و باعث ناله و زاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چارآینه
تصویر چارآینه
چهار آیینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چاپخانه
تصویر چاپخانه
مطبعه، محل چاپ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چاوخانه
تصویر چاوخانه
دستگاه و محلی که تهیه چاو را بعهده داشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چارگامه
تصویر چارگامه
چهارگامه
فرهنگ لغت هوشیار
هر چیز که بچهار قطعه تقسیم شده باشد، هر بیتی که بچهار بخش موزون تقسیم شده باشد و سه بخش اول آن مقفی بود و بخش چهارم تابع قافیه قصیده و غزل است، چهار پاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چهار شانه
تصویر چهار شانه
مرد تنومندی که دارای شانه ها پهن باشد: (مردی کوتاه قد و چهار شانه وارد شد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاخشانه
تصویر شاخشانه
شاخ گاو یا گوسفند و شانه (وسیله گدایی)، تخویف تهدید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چاپخانه
تصویر چاپخانه
جای چاپ کردن اوراق و کتب، محلی با ماشین چاپ و دستگاه های حروف چینی برای چاپ کردن روزنامه و سایر اوراق، مطبعه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فارغانه
تصویر فارغانه
در حال فراغت و آسایش خاطر، برای مثال داشت از تیغ و تیغ بازی دست / فارغانه به رود و باده نشست (نظامی - ۶۰۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بارخانه
تصویر بارخانه
خیمه، چادر و لوازمی که در سفر با خود می برند، انبار و جای نگهداری کالاها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چارشنبه
تصویر چارشنبه
چهارشنبه، از روزهای هفته، روز پنجم از روزهای هفته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عارفانه
تصویر عارفانه
به روش عارفان، عارف وار، عارف مانند مانند عارفان، دارای مفاهیم و مضامین عرفانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زاریانه
تصویر زاریانه
ناله و زاری، سبب ناله و زاری، آنچه باعث گریه و زاری شود، برای مثال بشنو ای یار از نزاری زار / زاری ما و زاریانۀ ما (نزاری - مجمع الفرس - زاریانه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چارگامه
تصویر چارگامه
اسب راهوار، اسب تندرو، گام زن، چهارگامه، ره انجام، براق، جواد، بوز، سیس، بادرفتار، شولک، بالاد، سابح برای مثال ساقیا اسب چارگامه بران / تا رکاب سهگانه بستانیم (خاقانی - ۴۸۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فارغانه
تصویر فارغانه
آسوده دار در حال فراغت و آسایش
فرهنگ لغت هوشیار
آنجائی که عده بسیاری کارگر بیک نوع کار اشتغال ورزند با چرخی و دستگاهی یا بی آن
فرهنگ لغت هوشیار
دانه انار ناردان: داغها چون شاخهای بسد یاقوت رنگ هر یکی چون ناردانه گشته اندر زیر نار. (فرخی)، (استعاره) اشک خونین: شد از بادام عنابش روانه بهش نارنج گشت از ناردانه. (وحشی لغ) یا ناردانه دشتی. دانه انار صحرایی را گویند که حب القلقل نیز نامیده میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارخانه
تصویر بارخانه
((نِ))
محلی که در آن مال التجاره نگه دارند، انبار، کیسه ای که خریدار اشیاء خریده را در آن جای دهد، بسته های کالا، چیزی که در آن پلیدی و نجاست پر کرده از خانه بیرون کشند
فرهنگ فارسی معین
((نِ))
محلی برای عرضه چای و نوشیدنی های معمولی دیگر و غالباً به همراه قلیان و غذا به مشتریان در مکان های عمومی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زاریانه
تصویر زاریانه
((نَ یا نِ))
سبب و باعث ناله و زاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عارفانه
تصویر عارفانه
((رِ نِ))
مانند عارف ها، عرفانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کارخانه
تصویر کارخانه
((نِ))
جایی که عده بسیاری کارگر به صنعت یا پیشه ای مشغول هستند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چارزانو
تصویر چارزانو
چهارزانو، به حالتی از نشستن که زانوها در طرف راست و چپ و پای راست زیر زانوی چپ و پای چپ زیر زانوی راست قرار گیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چاهخانه
تصویر چاهخانه
چاه، برای مثال چون به پایان چاهخانه رسید / مرغ گفتی به آشیانه رسید (نظامی - ۶۷۵)، ته چاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارخانه
تصویر کارخانه
ساختمانی که در آن به وسیلۀ ماشین آلات به تولید کالا می پردازند، آشپزخانه، موتور مثلاً کارخانۀ ساعت، کنایه از کارگاه نقاشی یا جای پرنقش، برای مثال آن پری پیکر حصارنشین / بود نقاش کارخانۀ چین (نظامی۴ - ۶۵۹)،
کنایه از دنیا، جهان، گیتی، مجموعۀ آلات و ادوات جنگی
فرهنگ فارسی عمید