جدول جو
جدول جو

معنی چاردستی - جستجوی لغت در جدول جو

چاردستی
(دَ)
اصطلاح قمار. اصطلاحی در بازی ورق. قمار چارنفری. شرکت چار نفر در قمار با ورق. همبازی شدن چار نفر در قماری که بیش از چار نفر هم میتوانند در آن بازی شرکت کنند. چهار حریف در بعضی قمارها. چارتایی. چار نفری. چارحریفی. چار نفری بازی کردن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناراستی
تصویر ناراستی
کجی، دغلی، خیانت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باددستی
تصویر باددستی
اسراف، ولخرجی، تهیدستی، چالاکی، چابک دستی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نادرستی
تصویر نادرستی
نادرست بودن، ناراستی، تقلب، خیانت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زبردستی
تصویر زبردستی
چالاکی، مهارت، توانایی، زورمندی، برای مثال غم زیردستان بخور زینهار / بترس از زبردستی روزگار (سعدی۱ - ۶۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زیردستی
تصویر زیردستی
بشقاب کوچک، پیش دستی
فرهنگ فارسی عمید
(چَ / چِ دَ)
با چهاردست. که در آن چهاردست باشد.
- قمار چهاردستی، قماری که چار حریف در آن به بازی نشینند. رجوع به چاردستی شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
کنایه است از چارعنصر. چارآخشیج:
این هفت قوارۀ شش انگشت
یکدیدۀ چاردست و نه پشت.
نظامی (لیلی و مجنون)
لغت نامه دهخدا
تصویری از چوبدستی
تصویر چوبدستی
چوبی که در دست گیرند دستوار عصا
فرهنگ لغت هوشیار
کجی اعوجاج، ناهمواری ناصافی، دروغ کذب، ناحقی بطلان، خیانت دغلی، دارای غش بودن عدم خلوص، نابسامانی بی تربیتی
فرهنگ لغت هوشیار
ماده ای از مواد درسی در آموزش گاهها که دانش آموزان را بیشتر با قسمتهای عملی و صناعی آشنا می سازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نادرستی
تصویر نادرستی
کجی، ناراستی، کذب و دروغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چربدستی
تصویر چربدستی
چابکی چالاکی جلدی، مهارت زیردستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاکدستی
تصویر پاکدستی
عمل پاکدست درستکاری صحت عمل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چابکدستی
تصویر چابکدستی
مهارت زبر دستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چربدستی
تصویر چربدستی
((~. دَ))
چابکی، مهارت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاردستی
تصویر کاردستی
((دَ))
کالایی که با دست یا ابزارهای ساده دستی ساخته شده است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زبردستی
تصویر زبردستی
توانایی، مهارت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چوبدستی
تصویر چوبدستی
((دَ))
چوبدست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناراستی
تصویر ناراستی
کجی، ناهمواری، دروغ، ناحقی، خیانت، نابسامانی، بی ترتیبی، دارای غش بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باددستی
تصویر باددستی
ولخرجی، اسراف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زبردستی
تصویر زبردستی
اکاحه، تبحر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نادرستی
تصویر نادرستی
خطا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از چوبدستی
تصویر چوبدستی
عصا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زبردستی
تصویر زبردستی
Skillfulness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نادرستی
تصویر نادرستی
Improperness, Inaccuracy, Wrongfulness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از وارداتی
تصویر وارداتی
Imported
دیکشنری فارسی به انگلیسی
حرکت شتابان اسب
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از نادرستی
تصویر نادرستی
impropriedade, imprecisão, injustiça
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از وارداتی
تصویر وارداتی
importado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زبردستی
تصویر زبردستی
мастерство
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نادرستی
تصویر نادرستی
impropiedad, inexactitud, injusticia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از وارداتی
تصویر وارداتی
importado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زبردستی
تصویر زبردستی
Geschicklichkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نادرستی
تصویر نادرستی
niestosowność, niedokładność, niesłuszność
دیکشنری فارسی به لهستانی