جدول جو
جدول جو

معنی پیکرگرد - جستجوی لغت در جدول جو

پیکرگرد
نقاش صورت ساز مصور: چو دست و عنان تو ای شهریار، بایران ندیست پیکر نگار. (شا. بخ 2323: 8)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

پیکار کننده مبارز جنگی: چنین پاسخ آورد پیکارگر که: ای پهلوانادن با نام و فرخ... (شا. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیکارکرد
تصویر پیکارکرد
پیکار کردن، جنگ کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیکارگر
تصویر پیکارگر
((پِ. گَ))
مبارز، جنگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیکارگر
تصویر پیکارگر
پیکار کننده، جنگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیکرآرا
تصویر پیکرآرا
آنکه پیکر را آرایش دهد، آرایندۀ پیکر، نقاش، مجسمه ساز، بت تراش، بتگر
فرهنگ فارسی عمید
مرد سالخورده مرد کهن سالمقابل پیر زن: موکلان... آن مردمان را دیدند که با پیرمرد گفتار میکردند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی گرد
تصویر پی گرد
تعقیب کننده، گشتن در پی چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیرمرد
تصویر پیرمرد
مرد پیر، مرد سال خورده و کهن سال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیرگرگ
تصویر پیرگرگ
گرگ پیر، کنایه از مرد آزموده، جنگجو و ستیزه کار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پی گرد
تصویر پی گرد
((~. گَ))
گشتن در پی چیزی، کسی که در پی چیزی می گردد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیگرد
تصویر پیگرد
دنبال کردن، تعقیب نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیگرد
تصویر پیگرد
گشتن در پی چیزی، در علم حقوق تعقیب و بازخواست کیفری، کسی که در پی چیزی می گردد و اثر چیزی را جستجو می کند، پی گردنده، گردنده در پی چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیکرد
تصویر پیکرد
تعقیب، دنبال کردن
فرهنگ فارسی عمید