- پیکرگرد
- نقاش صورت ساز مصور: چو دست و عنان تو ای شهریار، بایران ندیست پیکر نگار. (شا. بخ 2323: 8)
معنی پیکرگرد - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیکار کننده مبارز جنگی: چنین پاسخ آورد پیکارگر که: ای پهلوانادن با نام و فرخ... (شا. لغ)
پیکار کردن، جنگ کردن
پیکار کننده، جنگی
آنکه پیکر را آرایش دهد، آرایندۀ پیکر، نقاش، مجسمه ساز، بت تراش، بتگر
مرد سالخورده مرد کهن سالمقابل پیر زن: موکلان... آن مردمان را دیدند که با پیرمرد گفتار میکردند
تعقیب کننده، گشتن در پی چیزی
مرد پیر، مرد سال خورده و کهن سال
گرگ پیر، کنایه از مرد آزموده، جنگجو و ستیزه کار
دنبال کردن، تعقیب نمودن
گشتن در پی چیزی، در علم حقوق تعقیب و بازخواست کیفری، کسی که در پی چیزی می گردد و اثر چیزی را جستجو می کند، پی گردنده، گردنده در پی چیزی
تعقیب، دنبال کردن