جدول جو
جدول جو

معنی پیرگرگ

پیرگرگ
گرگ پیر، کنایه از مرد آزموده، جنگجو و ستیزه کار
تصویری از پیرگرگ
تصویر پیرگرگ
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پیرگرگ

پیرگرگ

پیرگرگ
گرگ بزادبرآمده. گرگ سالخورده. گرگ کهنسال، اصطلاحی ستایش آمیز، کنایه از مردی آزموده و باتجربه و گربز و دلیر:
بیامد پس آن بی درفش سترگ
پلیدی سگی جادویی پیرگرگ.
دقیقی (از شاهنامۀ فردوسی).
شنیدستی آن داستان بزرگ
که ارجاسب زدآن گو پیرگرگ.
فردوسی.
بپیش سپاه اندرآمد طورگ
که خاقان ورا خواندی پیرگرگ.
فردوسی.
چو رستم که بد پهلوان بزرگ
چو گودرز بینادل آن پیرگرگ.
فردوسی.
، دشنام گونه ای پیران آزموده و گربز را:
چنین گفت پس با دبیر بزرگ
که بگشای لب را تو ای پیرگرگ.
فردوسی.
چنین گفت پس با دبیر بزرگ
که ای مرد بدساز چون پیرگرگ.
فردوسی.
نخست اندرآمد ز سلم بزرگ
ز اسکندر کینه ور پیرگرگ.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

پیرمرد

پیرمرد
مرد سالخورده مرد کهن سالمقابل پیر زن: موکلان... آن مردمان را دیدند که با پیرمرد گفتار میکردند
فرهنگ لغت هوشیار

پیکرگرد

پیکرگرد
نقاش صورت ساز مصور: چو دست و عنان تو ای شهریار، بایران ندیست پیکر نگار. (شا. بخ 2323: 8)
فرهنگ لغت هوشیار

پینبرگ

پینبرگ
قصبه ای است در ایالت شلسویگ هولشتاین از کشور پروس، (آلمان) و در 97 هزارگزی جنوب شلسویگ و 15 هزارگزی از شمال غربی هامبورگ. کنار نهر منصب بخلیج البه و موسوم به پیناؤ واقع است. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا