جدول جو
جدول جو

معنی پیکرآرا

پیکرآرا
آنکه پیکر را آرایش دهد، آرایندۀ پیکر، نقاش، مجسمه ساز، بت تراش، بتگر
تصویری از پیکرآرا
تصویر پیکرآرا
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پیکرآرا

پیکر آرا

پیکر آرا
آنکه پیکر را آرایش دهد، نقاش، مجسمه ساز، بت تراش بتگر
پیکر آرا
فرهنگ لغت هوشیار

پیکرآرای

پیکرآرای
آرایندۀ پیکر، مجسمه ساز. بت تراش. بتگر
لغت نامه دهخدا

پیکرنما

پیکرنما
نماینده و نشان دهنده پیکر: چو پیکر برانگیخت پیکر نمای شه از پیش پیکر تهی کردن جای. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیکرگرد

پیکرگرد
نقاش صورت ساز مصور: چو دست و عنان تو ای شهریار، بایران ندیست پیکر نگار. (شا. بخ 2323: 8)
فرهنگ لغت هوشیار

پیکر آرای

پیکر آرای
آنکه پیکر را آرایش دهد، نقاش، مجسمه ساز، بت تراش بتگر
پیکر آرای
فرهنگ لغت هوشیار