پیکارجو. که پیکار جوید. که رزم کردن خواهد. که نبرد کردن خواهد. که حرب طلبد: بسی نامدار انجمن شد بر اوی بر آن هفت فرزند پیکارجوی. فردوسی. بر اسبش نشانم ز پس کرده روی از ایدر کشان با دو پیکارجوی. فردوسی. هر آنگه که شد پادشا کژّگوی ز کژّی شود زود پیکارجوی. فردوسی. بدو گفت خسرو چه گفتی بگوی نه انده گساری نه پیکارجوی. فردوسی. چنین پاسخ آورد خسرو بدوی که ای بیهده مرد پیکارجوی. فردوسی. یکی را ز زندان بنزدیک اوی فرستاد کای گرد پیکارجوی. فردوسی. که سیمرغ خواند ورا کارجوی چو پرنده کوهیست پیکارجوی. فردوسی
پیکارجو. که پیکار جوید. که رزم کردن خواهد. که نبرد کردن خواهد. که حرب طلبد: بسی نامدار انجمن شد بر اوی بر آن هفت فرزند پیکارجوی. فردوسی. بر اسبش نشانم ز پس کرده روی از ایدر کشان با دو پیکارجوی. فردوسی. هر آنگه که شد پادشا کژّگوی ز کژّی شود زود پیکارجوی. فردوسی. بدو گفت خسرو چه گفتی بگوی نه انده گساری نه پیکارجوی. فردوسی. چنین پاسخ آورد خسرو بدوی که ای بیهده مرد پیکارجوی. فردوسی. یکی را ز زندان بنزدیک اوی فرستاد کای گرد پیکارجوی. فردوسی. که سیمرغ خواند ورا کارجوی چو پرنده کوهیست پیکارجوی. فردوسی
نام قدیم ایالتی بشمال فرانسه، مرکز آن آمین، از خطه های شمالی فرانسه است، از طرف شمال بخطۀ آرتواز و خطۀ بولونی، و از سوی مشرق بخطۀ شامپانی و از جانب جنوب بخطۀ جزیرۀفرانس و از جهت مغرب بخطۀ نورماندی و دریای مانش محدود و محاط است، مرکزش شهر آمین و منقسم به پیکاردی علیا و سفلی بود ولی طبق تقسیمات تازه تمام ایالت سوم و مقداری از ایالتهای ان و اواز و پادکاله هم به این خطه منضم گشته است، جلگه های بسیار دارد، محصولات عمده اش عبارت است از حبوبات گوناگون و نباتات مخصوص روغن کشی، میوه جات و انواع سبزی آنجا فراوان است
نام قدیم ایالتی بشمال فرانسه، مرکز آن آمین، از خطه های شمالی فرانسه است، از طرف شمال بخطۀ آرتواز و خطۀ بولونی، و از سوی مشرق بخطۀ شامپانی و از جانب جنوب بخطۀ جزیرۀفرانس و از جهت مغرب بخطۀ نورماندی و دریای مانش محدود و محاط است، مرکزش شهر آمین و منقسم به پیکاردی علیا و سفلی بود ولی طبق تقسیمات تازه تمام ایالت سوم و مقداری از ایالتهای اِن و اواز و پادکاله هم به این خطه منضم گشته است، جلگه های بسیار دارد، محصولات عمده اش عبارت است از حبوبات گوناگون و نباتات مخصوص روغن کشی، میوه جات و انواع سبزی آنجا فراوان است