- پیچازی
- خانه شطرنجی، نقش خانه های چهار گوش
معنی پیچازی - جستجوی لغت در جدول جو
- پیچازی
- پارچه شطرنجی، پارچه ای که طرح آن مانند صفحه شطرنج باشد
- پیچازی
- ویژگی پارچه ای که بر آن نقش خانه های چهارگوش باشد، پارچۀ شطرنجی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حالت و چگونگی پیچا
حیرت سرگشتگی گیجی: هر که را در دل شک و پیچانی است در جهان او فلسفی پنهانی است. (مثنوی)
حالت و چگونگی پیچا، پیچا بودن
شطرنجی
منسوب به پیاز. آلوده به پیاز، برنگ پوست پیاز سرخ پیازکی. یا لعل پیازی. لعل پیازکی: دریا گند نارنگ از تیغ شاه گلگون لعل پیازی از خون یک یک پشیز والش. (خاقانی)، نوعی از گرز پیازک، جگر و شش گوسفند که با پیاز سرخ کنند و خورند. یا پوست پیازی. ورقه نازک روی پیاز، سخت بی دوام و نازک
آلوده به پیاز یا بوی پیاز، به رنگ پوست پیاز
نوعی لعل گرانبها، گرزی با چند گوی فولادی و دسته چوبی
افلاس درویشی فقر
ظفر، توفیق، موفقیت، فتح
یکی از مواد کار و برنامه رشته مجسمه سازی در هنرستانها و آن ساختن پا بوسیله گل و موم و غیره است از روی مدل زنده مقابل دست سازی
منسوب به پوشال. ساخته از پوشال، ضعیف ناتوان. یا دولت (مملکت) پوشالی. دولتی (مملکتی) کوچک و ضعیف که میان دو یا چند دولت قوی قرار گیرد تا تماسی میان آنها نباشد
جز فوقانی رخسار - میان رستنگاه مو وابروان، جبین
پچ پچ، سخت پیچیده
در ترکیبات بمعنی عمل پیراستن آید سرو پیرایی ناخن پیرایی
وضوح، ظهور، هویدائی
ظهور آشکار شدن، علم معرفت: و آن لفظ عامل و دانا و علم دانستن است... ما آن را بلفظ روشنی و پیدایی و علت و مایه و معدن پیدایی و روشنی بدل کردیم
نصرت و ظفر یافتن بر اعدا باشد، کامیابی، توفیق
پیشواز استقبال: امروز اهل محله رفته اند پیشوای زوار خراسان
علم پیلباز. بازی کردن با فیل، (شطرنج) باختن فیل، بازی مانند لعب فیل: هم این زابلی نامبردار مرد ز پیلی فزون نیست اندر نبرد. یکی پیلبازی نمایم بدوی کزین پس نیارد سوی جنگ روی. (شا. لغ)
منسوب به پیکان، نوعی از لعل بر شکل و هیات پیکان: درون پرده گل غنچه بین که میسازد ز بهر دیده خصم تو لعل پیکانی. (حافظ قزوینی)، نوعی فیروزه، نوعی نوشا در بر شکل و هیات پیکان: گر سرمه کشد روزی بر چشم حسود او هر ذره آن گردد نوشا در پیکانی. (سیف اسفرنگی)، نوعی لاله، قسمی انگور
عمل پیماینده، آسمان پیمائی، باد پیمائی
در ترکیب آید عمل پیماینده: آسمان پیمایی باد پیمایی بحر پیمایی قدح پیمایی
قرار دادی
منسوب به شیراز از مردم شیراز، لهجه مردم شیراز
پای کوبی، پاکوبی، رقص، برای مثال معلم چون کند دستان نوازی / کند کودک به پیشش پای بازی (فخرالدین اسعد - ۱۳۲)
پیچ پیچ، پیچ در پیچ، پر پیچ و خم
ویژگی نوعی لعل و فیروزه، به شکل پیکان
حالت و چگونگی پیدا، پیدا بودن، آشکار بودن
کامیابی، چیرگی، فتح وغلبه، چیره شدن بر دشمن
کارمندی که استخدام او با قرارداد باشد، قراردادی