اجابت بود یعنی پاسخ دادن. (اوبهی) (فرهنگ اسدی نخجوانی) : به اومید رفتم بدرگاه اوی امید مرا جمله پیواز کرد. بهرامی. خداوندا دعایم باز پیواز منم بیچاره و درمانده اهواز. استاد لطیفی (از شعوری). رجوع بمادۀ ذیل شود. (ظاهراً مصحف ’پتواز’ است). و نیز رجوع به برهان قاطع چ معین ص 368 ح 7 شود شب پره را گویند که خفاش باشد و آنرا مرغ مسیحا نیز نامند. (آنندراج). مرغ عیسی. (برهان). خر پیواز: در جهان روح کی گنجد بدن که شود پیواز هم فر همای. مولوی
اجابت بود یعنی پاسخ دادن. (اوبهی) (فرهنگ اسدی نخجوانی) : به اومید رفتم بدرگاه اوی امید مرا جمله پیواز کرد. بهرامی. خداوندا دعایم باز پیواز منم بیچاره و درمانده اهواز. استاد لطیفی (از شعوری). رجوع بمادۀ ذیل شود. (ظاهراً مصحف ’پتواز’ است). و نیز رجوع به برهان قاطع چ معین ص 368 ح 7 شود شب پره را گویند که خفاش باشد و آنرا مرغ مسیحا نیز نامند. (آنندراج). مرغ عیسی. (برهان). خر پیواز: در جهان روح کی گنجد بدن که شود پیواز هم فر همای. مولوی
لانۀ پرندگان، جای زندگی و نشیمنگاه و محل تخمگذاری پرندگان، پدواز، آشیان، کابک، تکند، وکر، وکنت، آشیانه، بتواز، آشانه، پیواز، کابوک جای نشستن مرغان شکاری در محل مرتفع چوب بستی که در لانه یا جای دیگر برای نشستن پرندگان درست کنندبرای مثال دریغ و درد که بختم نشد دلیل و کنون / قفس شکسته و روحم نشسته بر پتواز (میرغروری - لغتنامه - پتواز) پاسخ، جواب، اجابت، قبول برای مثال به امّید رفتم به درگاه او / امید مرا جمله پتواز کرد (بهرامی - شاعران بی دیوان - ۴۰۵)
لانۀ پرندگان، جای زندگی و نشیمنگاه و محل تخمگذاری پرندگان، پَدواز، آشیان، کابُک، تَکَند، وَکر، وُکنَت، آشیانِه، بَتواز، آشانِه، پیواز، کابوک جای نشستن مرغان شکاری در محل مرتفع چوب بستی که در لانه یا جای دیگر برای نشستن پرندگان درست کنندبرای مِثال دریغ و درد که بختم نشد دلیل و کنون / قفس شکسته و روحم نشسته بر پتواز (میرغروری - لغتنامه - پتواز) پاسخ، جواب، اجابت، قبول برای مِثال به امّید رفتم به درگاه او / امید مرا جمله پتواز کرد (بهرامی - شاعران بی دیوان - ۴۰۵)
پر گشودن و پریدن پرندگان، پرش، پریدن و حرکت کردن در هوا، کنایه از مسافرت کردن با هواپیما، تخته های نازک و باریک به درازی نیم متر که در پوشش خانه بر روی تیرهای سقف، نزدیک به هم می چینند و روی آن ها پوشال یا حصیر می اندازند پرواز کردن: پریدن، حرکت کردن پرنده یا هواپیما در آسمان، مسافرت کردن با هواپیما
پَر گشودن و پریدن پرندگان، پرش، پریدن و حرکت کردن در هوا، کنایه از مسافرت کردن با هواپیما، تخته های نازک و باریک به درازی نیم متر که در پوشش خانه بر روی تیرهای سقف، نزدیک به هم می چینند و روی آن ها پوشال یا حصیر می اندازند پرواز کردن: پریدن، حرکت کردن پرنده یا هواپیما در آسمان، مسافرت کردن با هواپیما
خفّاش، جانور پستانداری با پوزۀ باریک، گوش های برجسته، دندان های بسیار تیز و قوۀ بینایی ضعیف که دست و پایش با پردۀ نازکی به هم متصل شده و به شکل بال درآمده است که با آن می تواند مثل پرندگان پرواز کند، خربیواز، شب پره، شب یازه، شبکور، مرغ عیسی، شیرمرغ، وطواط
خفّاش، جانور پستانداری با پوزۀ باریک، گوش های برجسته، دندان های بسیار تیز و قوۀ بینایی ضعیف که دست و پایش با پردۀ نازکی به هم متصل شده و به شکل بال درآمده است که با آن می تواند مثل پرندگان پرواز کند، خربیواز، شب پره، شب یازه، شبکور، مُرغ عیسی، شیرمرغ، وطواط