جدول جو
جدول جو

معنی پتواز

پتواز
لانۀ پرندگان، جای زندگی و نشیمنگاه و محل تخمگذاری پرندگان، پدواز، آشیان، کابک، تکند، وکر، وکنت، آشیانه، بتواز، آشانه، پیواز، کابوک
جای نشستن مرغان شکاری در محل مرتفع
چوب بستی که در لانه یا جای دیگر برای نشستن پرندگان درست کنندبرای مثال دریغ و درد که بختم نشد دلیل و کنون / قفس شکسته و روحم نشسته بر پتواز (میرغروری - لغتنامه - پتواز)
پاسخ، جواب، اجابت، قبول برای مثال به امّید رفتم به درگاه او / امید مرا جمله پتواز کرد (بهرامی - شاعران بی دیوان - ۴۰۵)
تصویری از پتواز
تصویر پتواز
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پتواز

پتواز

پتواز
لانه، نشیمنگاه پرندگان، و آن چوب بستی باشد که برای نشستن پرندگان درست می کنند. پدواز، بتواز، پتوازه، جواب، پاسخ
پتواز
فرهنگ فارسی معین

پتواز

پتواز
بتواز. پدواز. (رشیدی). آده. میقعه. (برهان). نشیمن کبوتر و باز و دیگر پرندگان از شکاری و غیرشکاری و آن دو چوب است که به اندک فاصله از یکدیگر بر زمین فروبرند و چوب دیگر بر زبر آن دو نهند چنانکه نشستن آن جانوران را بکار آید، مطلق آرامگاه و نشستنگاه. (رشیدی) :
چو از پتواز چوگان تو سرزد
هوا گیرد چو بازتیزپر، گوی.
عمید لوبکی (از فرهنگ رشیدی).
دریغ و درد که بختم نشد دلیل و کنون
قفس شکسته و روحم نشسته بر پتواز.
میرغروری.
و رجوع به پدواز شود
لغت نامه دهخدا

پرواز

پرواز
پَر گشودن و پریدن پرندگان، پرش، پریدن و حرکت کردن در هوا، کنایه از مسافرت کردن با هواپیما، تخته های نازک و باریک به درازی نیم متر که در پوشش خانه بر روی تیرهای سقف، نزدیک به هم می چینند و روی آن ها پوشال یا حصیر می اندازند
پرواز کردن: پریدن، حرکت کردن پرنده یا هواپیما در آسمان، مسافرت کردن با هواپیما
پرواز
فرهنگ فارسی عمید

پدواز

پدواز
لانۀ پرندگان، جای زندگی و نشیمنگاه و محل تخمگذاری پرندگان، پَتواز، آشیان، کابوک، وَکر، بَتواز، پیواز، وُکنَت، آشیانِه، تَکَند، آشانِه، کابُک
پدواز
فرهنگ فارسی عمید

پرواز

پرواز
پرش، پریدن، تخته های باریکی که روی سقف کنار هم می چینند و حصیر یا پوشال را روی آن می اندازند
پرواز
فرهنگ فارسی معین