جدول جو
جدول جو

معنی پیشیانه - جستجوی لغت در جدول جو

پیشیانه
پیشانه، پیشین، پیشرو، سابق، گذشته، ازل، بالای خانه و صدر مجلس
تصویری از پیشیانه
تصویر پیشیانه
فرهنگ فارسی عمید
پیشیانه(نَ / نِ)
رجوع به پیشانه شود
لغت نامه دهخدا
پیشیانه
پیشانه
تصویری از پیشیانه
تصویر پیشیانه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیشخانه
تصویر پیشخانه
ایوان، پیشگاه خانه، جلوخان، لوازم زندگی و اسباب سفر که جلوتر فرستاده شود
فرهنگ فارسی عمید
خوانچه و ظرفی که در آن چیزهای خوردنی بگذارند و به مجلس مهمانی ببرند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیشانه
تصویر پیشانه
پیشین، پیشرو، سابق، گذشته، ازل، بالای خانه و صدر مجلس، برای مثال هست مستی که کشد گوش مرا یارانه؟ / از چنین صفّ نعالم سوی پیشانه برد؟ (مولوی۲ - ۱۴۷۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیشینه
تصویر پیشینه
سابقه، پیشین، سابق، دیرینه، جمع پیشینگان، کسی که در سال های گذشته بوده و سابقاً می زیسته
فرهنگ فارسی عمید
(شْ رَ / رِ)
سینی. خوانچه. طبق. مجموعه. خوانچه و طبقی باشد که تنقلات و گل و مانند آن در سکوره ها کرده در محفل آرند. (منتهی الارب). معرب آن شفارج است. ظرف تنقلات. (انجمن آرا). خوانچه و طبقی که تنقلات و گل درآن کنند و بمجلس آورند. (برهان). پیشیارج. بیشیارج. فیشیارج. خوانچه و طبقی را گویند که در آن تنقلات و گل و امثال آن کرده پیش مهمان آرند، قبل از طعام، غذای مشهی باشد که پیش از طعام آرند. پیشپاره. پیشپار، قسمی حلوا. حلوای تنک و نرم از آرد و روغن و دوشاب. حلوای بریده. شفارج. (زمخشری). پیش باره. قسمی شیرینی. اما بمعانی فوق ظاهراً مصحف پیشپاره (معرب: فیشفارج، شفارج) است. رجوع به پیشپاره شود:
سخن باید که پیش آری خوش ایراک
سخن بهتر بسی از پیشیاره.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
تصویری از پیشیاره
تصویر پیشیاره
بول شاش ادرار پیشاب: (دلالت ستارگان براندامهاء تن) دو گونه وکون رودگانی و پیشیار و پلیدی و پشت و دو زانو، شیشه ای که بول بیمار در آن کنند و پیش طبیب برند قاروره بیمار پیشیار: آن چنان دردی که با جانان نگوید دردمند نی از آن دردی که با ترسا بگوید پیشیار. (سنائی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشینه
تصویر پیشینه
دیرینه، سابق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشانه
تصویر پیشانه
بالای خانه، صدر مجلس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشینه
تصویر پیشینه
((نِ))
قدیم، دیرینه، نخستین، اولین، سابقه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیشینه
تصویر پیشینه
قدمت، سابقه، سوابق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیشرانه
تصویر پیشرانه
محرّكٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از پیشرانه
تصویر پیشرانه
Propellant
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پیشرانه
تصویر پیشرانه
propulseur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پیشرانه
تصویر پیشرانه
propelente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پیشرانه
تصویر پیشرانه
প্রণোদক
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از پیشرانه
تصویر پیشرانه
топливо
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پیشرانه
تصویر پیشرانه
Treibmittel
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پیشرانه
تصویر پیشرانه
паливо
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پیشرانه
تصویر پیشرانه
materiał napędowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پیشرانه
تصویر پیشرانه
ایندھن
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از پیشرانه
تصویر پیشرانه
mshambuliaji
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از پیشرانه
تصویر پیشرانه
propellente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پیشرانه
تصویر پیشرانه
추진제
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از پیشرانه
تصویر پیشرانه
推進剤
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از پیشرانه
تصویر پیشرانه
חומר דחף
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از پیشرانه
تصویر پیشرانه
प्रणोदक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پیشرانه
تصویر پیشرانه
pendorong
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پیشرانه
تصویر پیشرانه
推进剂
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پیشرانه
تصویر پیشرانه
voortstuwer
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پیشرانه
تصویر پیشرانه
propulsor
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پیشرانه
تصویر پیشرانه
สารขับเคลื่อน
دیکشنری فارسی به تایلندی