جدول جو
جدول جو

معنی پیشوایی - جستجوی لغت در جدول جو

پیشوایی
سرکردگی، رهبری
تصویری از پیشوایی
تصویر پیشوایی
فرهنگ فارسی عمید
پیشوایی
عمل پیشوا امامت قیادت رهبری: پس در روزگار پادشاهان این خاندان... برانم از پیشواییها و قضاها و شغلها که ویرا (بوصادق تبانی را) فرمودند... . یا پیشوایی فرستادگان. پیشواز رفتن پذیره شدن
فرهنگ لغت هوشیار
پیشوایی
تسلط، حکومت، رهبری، ریاست، زعامت، سروری، فرماندهی، فرمانروایی، قیادت
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیشگاهی
تصویر پیشگاهی
در پیشگاه بودن، آنکه در پیشگاه قرار دارد، پیشوایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیشگویی
تصویر پیشگویی
بیان اخبار و حوادث پیش از وقوع آن ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بینوایی
تصویر بینوایی
تهیدستی، بیچارگی، بی سر و سامانی
فرهنگ فارسی عمید
(شْ)
عمل پیشوا. امامت. قیادت: پس در روزگار پادشاهان این خاندان...برانم از پیشوائیها و قضاها و شغلها که وی را (بوصادق تبانی را) فرمودند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 194).
چو کرده پیشوائی انبیا را
گرفته پیش راه کبریا را.
نظامی.
چنان رفت رخصت به رای درست
کارسطو کند پیشوائی نخست.
نظامی.
حاکم ترشروی شهر پیشوائی را نشاید. (مجالس سعدی).
- پیشوائی فرستادگان، پیشواز رفتن. پذیره شدن. (مجموعۀ مترادفات ص 84)
لغت نامه دهخدا
(شْ)
تعبیری عامیانه از پیشواز: امروز اهل محله رفته اند پیشوازی زوار خراسان
لغت نامه دهخدا
تصویری از پیشکاری
تصویر پیشکاری
عمل پیشکار چاکری خدمتکاری مقابل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیلوایه
تصویر پیلوایه
پرستو
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به پیشداد، هر یک از پادشاهان سلسله داستانی پیشدادی، جمع پیشدادیان: پادشاهان پیشدادیان یازده تن و مدت ملکشان دو هزار و چهارصد و پنجاه سال است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشداری
تصویر پیشداری
مامائی، قابلگی
فرهنگ لغت هوشیار
ز جهل تو اکنون همی جان دانا کند پیشکار ترا پیشکاری. (ناصرخسرو)، نایبی مباشری مباشرت، ریاست دارایی ایالت (استان)، عمل مقدماتی تنقیه ولاروبی قنات، (کفاشی) کشیدن رویه و دوختن رویه کفشی را. حالت و کیفیت شخص در پیشگاه جلوس در پیشگاه ریاست پیشوایی: این علم اگر حاضرست پیشت یزدان بتو دادست پیشگاهی. (ناصرخسرو)، پادشاهان سلطنت: نخستین کیومرث آمد بشاهی گرفتش در بگیتی پیشگاهی. (مسعودمروزی)، آنچه روزه دار در وقت افطار خورد مقابل سحر گاهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بینوایی
تصویر بینوایی
بیچیزی تهیدستی، بیچارگی بی سر و سامانی، ناتوانی درماندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشوازی
تصویر پیشوازی
پیشواز استقبال: امروز اهل محله رفته اند پیشوای زوار خراسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشگویی
تصویر پیشگویی
عمل پیشگو کهانت غیب گویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشکاری
تصویر پیشکاری
خدمتکاری، چاکری، معاونت، مباشرت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیشکاری
تصویر پیشکاری
خدمت کردن، خدمت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیشوایان
تصویر پیشوایان
ائمه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیشگویی
تصویر پیشگویی
Prophecy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پیشگویی
تصویر پیشگویی
prophétie
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پیشگویی
تصویر پیشگویی
נבואה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از پیشگویی
تصویر پیشگویی
भविष्यवाणी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پیشگویی
تصویر پیشگویی
ramalan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پیشگویی
تصویر پیشگویی
คำพยากรณ์
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پیشگویی
تصویر پیشگویی
voorspelling
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پیشگویی
تصویر پیشگویی
przepowiednia
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پیشگویی
تصویر پیشگویی
profecía
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پیشگویی
تصویر پیشگویی
profezia
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پیشگویی
تصویر پیشگویی
profecia
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پیشگویی
تصویر پیشگویی
预言
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پیشگویی
تصویر پیشگویی
пророцтво
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پیشگویی
تصویر پیشگویی
Prophezeiung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پیشگویی
تصویر پیشگویی
пророчество
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پیشگویی
تصویر پیشگویی
予言
دیکشنری فارسی به ژاپنی