عمل پیشوا. امامت. قیادت: پس در روزگار پادشاهان این خاندان...برانم از پیشوائیها و قضاها و شغلها که وی را (بوصادق تبانی را) فرمودند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 194). چو کرده پیشوائی انبیا را گرفته پیش راه کبریا را. نظامی. چنان رفت رخصت به رای درست کارسطو کند پیشوائی نخست. نظامی. حاکم ترشروی شهر پیشوائی را نشاید. (مجالس سعدی). - پیشوائی فرستادگان، پیشواز رفتن. پذیره شدن. (مجموعۀ مترادفات ص 84)