جدول جو
جدول جو

معنی پیروزگاری - جستجوی لغت در جدول جو

پیروزگاری
پیروزگری، فتح ظفر: بدو گفت پیروزگاری تر است فزون ران ترا پادشاهی سزاست. (شا. بخ 2265: 8)
فرهنگ لغت هوشیار
پیروزگاری
پیروزی، فتح، ظفر
تصویری از پیروزگاری
تصویر پیروزگاری
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیروزگار
تصویر پیروزگار
پیروزگر فاتح مظفر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیروزگار
تصویر پیروزگار
مظفر، فاتح، پیروزی دهنده
فرهنگ فارسی عمید
دارای اندیشه ای قرین ظفردارای فکری همراه کامیابی و نصرت: وزیر خردمند پیروز رای به پیروزی شاه شد رهنمای. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیروزرای
تصویر پیروزرای
پیروز و کامیاب در رای و اندیشه، برای مثال جوان بخت بادی و پیروزرای / توانا و دانا و کشورگشای (نظامی۵ - ۹۸۷)
فرهنگ فارسی عمید
مظفر فیروز فاتح: اگر کشته بودی و گر بسته خوار بزندان پیروزگر شهریار. . (شا. بخ 2342: 8)، از نامهای خدای تعالی: بدانگه تو پیروز باشی مگر اگر یار با شدت پیروز گر. (فردوسی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیروزگر
تصویر پیروزگر
عطاکنندۀ پیروزی، پیروزی دهنده، پیروزگرداننده، از صفات باری تعالی، برای مثال سپاس از خداوند پیروزگر / که آوردمان رنج و سختی به سر (فردوسی - ۳/۱۷۶)، مظفر، فاتح، برای مثال بگفتش جاودان پیروزگر باش / همیشه نامجوی و نامور باش (فخرالدین اسعد - ۵۹)
فرهنگ فارسی عمید