معنی بدروزگاری بدروزگاری(بَ) . وضعبدروزگار. (از فرهنگ فارسی معین). حالت بدروزگار. - بدروزگاری کردن، بدگذرانی. (یادداشت مؤلف). التقشف، بدروزگاری کردن. (محمد بن یوسف در بحرالجواهر از مؤلف لغت نامه) لغت نامه دهخدا