جدول جو
جدول جو

معنی پیرو - جستجوی لغت در جدول جو

پیرو
آنکه از پی دیگری می رود، ازپی رونده، تابع
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
فرهنگ فارسی عمید
پیرو
کیسه، کیسۀ پول
نوعی سرو کوهی در جنگل های شمال ایران
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
فرهنگ فارسی عمید
پیرو
(اَطْ یَ)
تابع. پس رو. (مهذب الاسماء). مقتفی. مقتدی. مقلد. تبع. (منتهی الارب). مأموم. شیعه. تالی. زامل. (منتهی الارب). منساق. اثف. (منتهی الارب) : بیعت کردم. بسید خود... بیعت فرمانبرداری و پیرو بودن. (تاریخ بیهقی ص 315).
پیرو دل باش و مده دل بکس
خود تن تو زحمت راه تو بس.
نظامی.
پیک دلی پیرو شیطان مباش
شیر امیری سگ دربان مباش.
نظامی.
درود ملک بر روان تو باد
بر اصحاب و بر پیروان تو باد.
سعدی.
مشو پیرو غول و وهم و خیال
به افسون خربط مشو در جوال.
نزاری قهستانی.
قوم یزدان فاذار گفتند که راه ما پیرو راه تست بفرمای تا چه مصلحت دیده ای. (ترجمه تاریخ قم ص 34).
کسی که پیرو دانا نشد زهی نادان.
کاتبی.
صد شکر که ما پیرو اصحاب رسولیم
در شرع دگرراهنما را نشناسیم.
فیضی هندی.
مطراق. الشی ٔ. پیرو و مانند و نظیر چیزی. اجرار، تبعیت کردن کسی را در سرود و پیرو او گردیدن. فسکله، پیرو گردیدن. عقبله، پیرو و پس آینده. مناسقه، پنهان پیروی یکدیگر کردن: هوطلح نساء، او پیرو زنان است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
پیرو
(یِ رُ)
بازیگر بازیهای پانتمیم با لباس سفید و رخسار آردآلوده
لغت نامه دهخدا
پیرو
گونه ای از سرو کوهی، و این نام در گرگان به این درخت دهند و نام آن در درفک و شیرکوه، اربس و اربز باشد و در دیلمان: ابرسک، و در نور و کجور: ریس، و در رودسر: ارس، و قدما آنرا سرو جبلی و عرعر و شیزی نام میداده اند، این درختچه طالب نواحی مرتفع و مرز فوقانی جنگلهاست، و در پل زنگوله و کجور و زیارت گرگان و کتول و زرین گل از 1200 تا 2300 گز ارتفاع دیده شده است، در زیارت و علی آباد نیز ژونی پروس کمونیس را بنام پیرو میخوانند، نیز رجوع به جنگل شناسی ساعی ج 2 ص 253 شود
کیسه، (اوبهی)، چخماخ:
زر ز پیرو سبک برون آورد
داد درویش را و خوب آورد (کذا)،
بهرامی
لغت نامه دهخدا
پیرو
دهی از دهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت واقع در 270هزارگزی، جنوب کهنوج، سرراه مالرو انگهران به جاسک، کوهستانی، گرمسیر، دارای 1500 تن سکنه، آب آن از رودخانه، محصول آن خرما، شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان حشون بخش بافت شهرستان سیرجان، واقع در 30هزارگزی باختر بافت و 2هزارگزی جنوب راه فرعی بافت به سیرجان، کوهستانی سردسیر، دارای 35 تن سکنه، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
پیرو
تابع، مقتدی، مقلد، پس رو
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
فرهنگ لغت هوشیار
پیرو
کیسه، کیسه پول
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
فرهنگ فارسی معین
پیرو
((پَ یا پِ رُ یا رَ))
پس رو، دنبال رو
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
فرهنگ فارسی معین
پیرو
پیر کوچک اندام
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
فرهنگ فارسی معین
پیرو
مرید، طرفدار، تابع
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
فرهنگ واژه فارسی سره
پیرو
امت، تابع، سالک، صحابه، طرفدار، مرید، مقلد، هواخواه، هوادار، تعقیب، درپی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پیرو
التّابع
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
دیکشنری فارسی به عربی
پیرو
Following
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
دیکشنری فارسی به انگلیسی
پیرو
suivant
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
دیکشنری فارسی به فرانسوی
پیرو
سه روز دیگر، گونه ای سرو کوهی با نام علمی joonjeroos
فرهنگ گویش مازندرانی
پیرو
siguiente
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
پیرو
অনুসরণকারী
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
دیکشنری فارسی به بنگالی
پیرو
следующий
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
دیکشنری فارسی به روسی
پیرو
folgend
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
دیکشنری فارسی به آلمانی
پیرو
наступний
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
دیکشنری فارسی به اوکراینی
پیرو
następny
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
دیکشنری فارسی به لهستانی
پیرو
跟随的
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
دیکشنری فارسی به چینی
پیرو
seguinte
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
دیکشنری فارسی به پرتغالی
پیرو
پیروی کرنے والا
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
دیکشنری فارسی به اردو
پیرو
anayefuata
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
دیکشنری فارسی به سواحیلی
پیرو
seguente
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
پیرو
takip eden
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
پیرو
다음의
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
دیکشنری فارسی به کره ای
پیرو
次の
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
دیکشنری فارسی به ژاپنی
پیرو
הבא
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
دیکشنری فارسی به عبری
پیرو
अनुसरणीय
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
دیکشنری فارسی به هندی
پیرو
mengikuti
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
پیرو
ถัดไป
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
دیکشنری فارسی به تایلندی
پیرو
volgend
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
دیکشنری فارسی به هلندی