جدول جو
جدول جو

معنی پیرنخود - جستجوی لغت در جدول جو

پیرنخود(نَ)
ده کوچکی از دهستان مشهدریزه میانولایت باخرز. بخش طیبات شهرستان مشهد. واقع در 54هزارگزی شمال باختری طیبات. سر راه اتومبیل رو طیبات به شهرنو. جلگه - معتدل. دارای 35 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیر خرد
تصویر پیر خرد
عقل کل، فرد کامل، مرد دانا و عاقل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرنخوت
تصویر پرنخوت
پرناز، پرغرور، متکبر، خودخواه
فرهنگ فارسی عمید
(شِ خَودْ / خُدْ)
از تلقاء نفس، پیش خود برپاو خود برپا: خودسر و خودرأی. گویند اینهمه پیش خودبرپا مباش بسر خواهی افتاد. (آنندراج) :
یار باید پند ناصح نشنود
سرو بالا پیش خود بر پای باش.
نعیمی گیلانی.
خودستا و خودپسند و خودسر و خودرا مشو
نیستی گر بندۀ خود پیش خود برپا مشو.
تأثیر.
بگذر از آئینه محو آن قد رعنا مباش
التفاتی هم بما کن پیش خود برپا مباش.
محمدسعید اشرف
لغت نامه دهخدا
(رِ خِرَ)
عقل. عقل کل. فرد کامل. مرد هنر. (آنندراج). مرد دانا و عاقل:
درین چمن که گلش پیش خیز صبحدم است
بشرع پیر خرد خواب صبح عصیان است.
دانش (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(وو)
نام یکی از رؤسای نصیریان یعنی علی اللهیان
لغت نامه دهخدا
(پُ نَ وَ)
پرناز. پرتکبر
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان دلاور بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار، واقع در 27هزارگزی باختر دشتیاری، کنار راه مالرو دشتیاری به قصرقند، دارای 5 خانوار، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
فکر و اندیشه، (انجمن آرا) (آنندراج)، فکر و نظر است که اندیشه و نگریستن باشد یعنی یافتن چیزها به فکر و خیال، (برهان قاطع)، از مجعولات دساتیر است، رجوع به فرهنگ دساتیر ص 272 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از پیر خرد
تصویر پیر خرد
فرد کامل، عقل کل، مرد دانا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرنخوت
تصویر پرنخوت
پر ناز و متکبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیرند
تصویر پیرند
((پِ رَ))
ضعیف، ناتوان
فرهنگ فارسی معین