جدول جو
جدول جو

معنی پیرداود - جستجوی لغت در جدول جو

پیرداود
(وو)
نام یکی از رؤسای نصیریان یعنی علی اللهیان
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تیرداد
تصویر تیرداد
(پسرانه)
نام چندتن از پادشاهان سلسله اشکانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پیرداد
تصویر پیرداد
(پسرانه)
داده پیر یا بچه ای که در پیری داده شده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پرداد
تصویر پرداد
(پسرانه)
نخستین آفریده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پرداد
تصویر پرداد
پرعدل، پر از عدل و داد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پردرود
تصویر پردرود
پر دعا و ثنا
فرهنگ فارسی عمید
نام قصبه ای است در جمهوری میشیگان از جماهیر متفقۀ مکزیک، در 125هزارگزی شمال غربی مولیا در ساحل چپ نهرلرما منصب به بحیرۀ شاپاله، (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(پُ)
پرعدل. بسیارعدل. پر از عدل و داد:
ورا گشت آن شاهی آراسته
جهان گشت پرداد و پرخاسته.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(پُ)
پر از دخان. تعجج، پردود شدن خانه. (تاج المصادر بیهقی) ، (تنباکو، قلیان...) که دود بسیار از آن برآید، پردرد. اندوهگین:
روانش ز اندیشه پردود بود
که زروان بداندیش مهبود بود.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
رئیس و پیشوا و رئیس قضاوت و عدالت، (ناظم الاطباء)، رئیس عدلیه، دادبیک، (یادداشت مؤلف) :
کم کن این آزار و این بدها مجوی
میرداد اینجاست خاموش ای پسر،
سنائی،
، میریساول یا چاوش باشی که در دیوان پادشاهی امر و نهی او مجری است، (ازشعوری ج 2 ورق 263)
لغت نامه دهخدا
(مِ وو دِ)
نام یکی از دهستانهای بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز، واقع در بین دهستانهای رودزرد، باغ ملک، ابوالعباس، سرله. با 13 هزار جمعیت و 27 آبادی. هوای دهستان گرمسیری و مالاریایی و آب آن از رود و چشمه و محصول عمده آن غلات و برنج و میوه و بلوط است. ساکنان از طایفۀ ممسنی هستند. این دهستان از دو قسمت تشکیل شده: میداود سرگچ با 19 آبادی و میداود زیرگچ با 8 آبادی. راههای دهستان عموماً مالرو است و در آن معدن گچ زیاد است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
اشک دوم، پادشاه اشکانی (248-214 قبل از میلاد) وی پس از اشک اول به تخت نشست و با سلوکوس کالی نیکوس جنگید و او را مغلوب کرد، (فرهنگ فارسی معین)، رجوع به یشتها ج 2 ص 57 و تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2203، 2208، 2620 و تاریخ سایکس صص 413-414 شود
لغت نامه دهخدا
تیرداد پارتی، بیست و یکمین پادشاه از سلسلۀ اشکانیان ارمنستان موافق نوشته های مورخین ارمنستان و نویسندگان رومی است، اوبرادر بلاش اول شاه ایران بود و 38 سال سلطنت کرد، رجوع به ایران باستان ج 3 ص 2660 شود، در لاروس آرد: ... او خراجگزار رومی ها شد و به سال 73 میلادی درگذشت
سی امین پادشاه از سلسلۀ اشکانیان ارمنستان موافق نوشته های مورخین ارمنستان و نویسندگان رومی است، او پسروالارش بود و در حدود 5 سال سلطنت کرد، رجوع به ایران باستان ج 3 ص 2620 شود
لغت نامه دهخدا
لقب اثفیان پدر فریدون، بنا بروایتی از ابن البلخی. (فارسنامۀ ابن البلخی چ اروپا ص 12)
لغت نامه دهخدا
دهی از بخش سرباز شهرستان ایرانشهر، واقع در 12 هزارگزی جنوب سرباز، کنار راه مالرو سرباز به فیروزآباد، کوهستانی، گرمسیر، مالاریائی، دارای 250 تن سکنه، آب آن از رودخانه، محصول آنجا غلات و خرما و برنج کاری، شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است، ساکنین از طایفۀ سرباز هستند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
امیر پیرزاد بخاری، داروغۀ هرات از جانب میرزا مظفرالدین جهانشاه بسال 862 هجری قمری (حبیب السیر چ تهران جزو 3 از ج 3 ص 231)، درچ خیام (ج 2 ص 73) امیر پیرزادۀ بخاری مسطور است
لغت نامه دهخدا
زادۀ پیر، (شعوری ج 1 ص 256)، رجوع به پیرزاده شود، صاحب لسان العجم گوید پسری را به پیری نسبت فرزندی دهند تعظیم را، بهیأت پیران تولدیافته
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ وَ)
موجود و مهیا:
مردم چشم کواکب ریخت از باران اشک
بحر گفتا آدم آبی ز من پیداورست.
ملاطغرا (ازآنندراج).
موی خود را بیجهت سنبل پریشان میکند
نی کسی مشاطه اش نی شانه ای پیداورست.
(از آنندراج).
چون کند در هند قصد طوف سلطان نجف
ناقۀ صالح بپیش حجره اش پیداورست.
(از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
لقب هوشنگ پسر سیامک پادشاه داستانی ایران: بدانکه پادشاهان عجم را اگرچه همه نسل ایشان بهوشنگ و کیومرث باز شود برین طبقه اند (و نسق برین سان: طبقۀ پیشدادیان.. طبقۀ کیانیان... طبقۀ اشکانیان.. و طبقۀ ساسانیان، و اول نام پیشدادبر هوشنگ افتاد از جهت آنک نخست داد او کرد و میانجی مردم... (مجمل التواریخ و القصص ص 24). در اوستا پرذاته عنوان نخستین سلسلۀپادشاهان داستانی ایران است. در هرجای اوستا که از هوشنگ نام برده شده با صفت پرذاته آمده است. پرذاته مرکب است از پر بمعنی پیش و ذاته بمعنی داد و رویهم یعنی کسی که در پیش قانون وضع کرد و دادگری نمود یا نخستین واضع. حمزۀ اصفهانی نیز این کلمه را درست معنی کرده است و نویسد: فیشداد اول حاکم باشد چه او شهنج اول حاکم ممالک بشمارست. ثعالبی گوید در غرر اخبار ملوک الفرس در پادشاهی هوشنگ: و وضع قوانین و رسوم و برقراری عدل بدو منسوبست و بهمین مناسبت به پیشداد ملقب شد که بفارسی نخستین واضع مبانی عدالت است. حمدالله مستوفی گوید: پادشاهان پیشدادیان یازده تن و مدت ملکشان دو هزار و چهارصد و پنجاه سال است. (تاریخ گزیده چ اروپا ص 11). ابن البلخی در فارسنامه (چ تهران ص 8) مدت ملک این سلسله را دو هزار و پانصد و پنجاه و شش سال گوید. اما داستان پیشدادیان مشترک است میان ایرانیان و هندیان و برخی از نامهای سلاطین این سلسله در وید، نامۀ دینی برهمنان آمده است:
ز کاوس و کیخسرو و کیقباد
تویی پیش داد ای به از پیشداد.
نظامی.
نیز رجوع به حبیب السیر ج 1 ص 175 و 177 چ خیام و قاموس الاعلام ترکی ذیل پیشدادیان شود
لغت نامه دهخدا
ازپیش داده، دادۀ از قبل، سابق در عدل، عادل، (برهان)، کسی که در پیش قانون گذارد ودادگری کرد، اول کس را نیز گویند که تظلم بر حاکمی کند، (برهان)، حاکمی که اول به غور مظلوم برسد، (برهان)، دادگر نخست، رجوع به پیشداد در معنی لقب هوشنگ شود، مزدی که پیش از کار بمزدور و کارگر دهند و آنرا بعربی تقدمه خوانند، (برهان)، سلم، تسلیف، مزد پیش از کار و پول پیش از خریدن، بیعانه، پیش مزد، دستارا، مساعده:
ز بس حرص بخشش، نکرده سؤال
بسائل دهد حرص او پیشداد،
عسجدی
لغت نامه دهخدا
(پُ دُ)
پرثنا. پرستایش:
بشادی ز اسپان فرود آمدند
زبان و روان پردرود آمدند.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ وو)
در موسیقی گوشه ای است از دستگاه همایون. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
ده کوچکی از دهستان مشهدریزه میانولایت باخرز. بخش طیبات شهرستان مشهد. واقع در 54هزارگزی شمال باختری طیبات. سر راه اتومبیل رو طیبات به شهرنو. جلگه - معتدل. دارای 35 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(پِ سَ رِ وُو)
مؤلف قاموس کتاب مقدس گوید: این لغت بواسطه نبوّات وارده در عهد عتیق قصد از نسل داود است که سلطنت پایدار مستقبل (ظ: مستقل) و با جلالی داشته باشد - انتهی
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ)
پیدا. ظاهر. (برهان) (جهانگیری) :
من یقینم که درین پنجه سال ایچ کسی
درخور نامۀ او نامه بکس نفرستاد
بر بساط ملک شرق ازو فاضل تر
کس بننشست و کسی کرد نتاند پیداد.
فرخی.
اما گمان نمیکنم درست باشد
لغت نامه دهخدا
تصویری از پیشداد
تصویر پیشداد
از پیش داده، عادل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پردرود
تصویر پردرود
پر دعا و ثنا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرداد
تصویر پرداد
پر عدل بسیار عدل
فرهنگ لغت هوشیار
در بعض فرهنگها بمعنی پیدا و ظاهر گرفته این بیت فرخی را شاهد آورده اند: بر بساط ملک شرق ازو فاضل تر کس بننشست وکسی کردنتاند پیداد. مصراع اخیر در دیوان فرخی. د. 460 چنین است: کس بنشست و کسی نیز نخواهد استاد و در نسخه بدل: کسی کرد نیارد بیداد و در نسخه بدل لغت نامه نتاند بیداد. مرحوم دهخدا در لغت نامه پس از نقل بیت مذکور نوشته اند: اما گمان نمیکنم درست باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نی داود
تصویر نی داود
اسم گوشه ایست از دستگاه همایون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشداد
تصویر پیشداد
نخستین قانونگزار، هوشنگ پیشداد به موجب داستان های قدیم ایران، اولین کسی بود که قانون را وضع کرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیشداد
تصویر پیشداد
هر یک از پادشاهان سلسله پیشدادی
فرهنگ فارسی معین
درختان مقدس در باور مردم، نام مکان مقدسی در شیرگاه
فرهنگ گویش مازندرانی