جدول جو
جدول جو

معنی پیا - جستجوی لغت در جدول جو

پیا
مرد کامل، با ارج ارزنده، متمول صاحب اعتبار: برای خود پیاپی شد
تصویری از پیا
تصویر پیا
فرهنگ لغت هوشیار
پیا
مرد کامل، باارج، ارزنده، متمول، صاحب اعتبار
تصویری از پیا
تصویر پیا
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیام
تصویر پیام
(پسرانه)
الهام، وحی، پیغام، الهام، وحی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پیان
تصویر پیان
مست مست مست طافح مستی که سر از پای نشناسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیام
تصویر پیام
خبر و پیغام، پیغامی که بوسیله مکتوب ادا کنند، رسالت
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است خوردنی که حصه داخل زمین آن مدور یا شبیه به آن است بقدر تخم مرغ یا کوچکتر و یا بزرگتر و با شاخی سبز و باریک و با طعمی تند، رنگ ته پیاز سفید و زرد و سرخی خاص است و در آن چند طبقه رویهم است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیاب
تصویر پیاب
ته دریا، قعرآب، نهایت هرچیز، تاب وطاقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیان
تصویر پیان
مست، بسیار مست، مست مست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیام
تصویر پیام
سخن یا مطلبی کتبی یا شفاهی که از طرف کسی برای دیگری فرستاده شود، پیغام، خبر، برای مثال در راه عشق وسوسۀ اهرمن بسی ست / پیش آی و گوش دل به پیام سروش کن (حافظ - ۷۹۶)
پیام رساندن (گزاردن، آوردن): منتقل کردن پیام کسی به دیگری، برای مثال گوش دلم بر در است تا چه بیاید خبر / چشم امیدم به راه تا که گزارد پیام (سعدی - لغت نامه - پیام گزاردن)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیاز
تصویر پیاز
ساقۀ زیرزمینی، مدور، خوراکی و لایه لایۀ گیاه پیاز به رنگ سفید، قرمز یا زرد، گیاه علفی این ساقه با برگ های نوک تیز و گل های سفید مایل به سبز، ساقۀ زیرزمینی و تغییرشکل یافتۀ گروهی از گیاهان تک لپه ای که با ورقه های نازک پوشیده شده است
پیاز دشتی: گیاه علفی پایا با پیاز بزرگ و گل های کوچک و خوشه ای به رنگ سفید یا سفید مایل به خاکستری و برگ های دراز و نوک تیز که پیاز آن کاربرد دارویی دارد، پیاز موش، عنصل، اشقیل، اسقیل
پیاز مغز تیره: قسمت مخروطی شکل و بالایی نخاع که در کنترل برخی اعمال غیر ارادی مانند ضربان قلب نقش دارد
پیاز مو: در علم زیست شناسی قسمتی از مو در پوست سر که مو را تغذیه می کند و باعث رشد آن می شود
پیاز موش: گیاه علفی پایا با پیاز بزرگ، گل های کوچک و خوشه ای به رنگ سفید یا سفید مایل به خاکستری و برگ های دراز و نوک تیز که پیاز آن کاربرد دارویی دارد
عنصل: پیاز دشتی، گیاه علفی پایا با پیاز بزرگ، گل های کوچک و خوشه ای به رنگ سفید یا سفید مایل به خاکستری و برگ های دراز و نوک تیز که پیاز آن کاربرد دارویی دارد
اشقیل: پیاز دشتی، گیاه علفی پایا با پیاز بزرگ، گل های کوچک و خوشه ای به رنگ سفید یا سفید مایل به خاکستری و برگ های دراز و نوک تیز که پیاز آن کاربرد دارویی دارد
اسقیل: پیاز دشتی، گیاه علفی پایا با پیاز بزرگ، گل های کوچک و خوشه ای به رنگ سفید یا سفید مایل به خاکستری و برگ های دراز و نوک تیز که پیاز آن کاربرد دارویی دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیان
تصویر پیان
مست مست، مستی که سر از پای نشناسد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیام
تصویر پیام
((پَ))
خبر یا سخنی را به دیگری رساندن، سلام، درود، وحی، الهام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیاز
تصویر پیاز
گیاه علفی از تیره سوسنی ها با برگ های نوک تیز گل های سفید مایل به سبز یا گلی مایل به بنفش که غده متورم آن خوراکی است، دارای طعم و بوی تند و مرکب از لایه های نازک تو در توست
پیاز کسی کونه کردن: کنایه از پیشرفت کردن، موفق شدن، ثابت و مستقر شدن
پیاز کسی کونه کردن: کنایه از پیشرفت کردن، موفق شدن، ثابت و مستقر شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیاب
تصویر پیاب
ته آب، بخش کم عمق آب، گرداب، راه و پله ای که از آن بتوان به ته چاه یا قنات رفت، گذرگاه، مقاومت و ایستادگی، کنایه از موقعیتی که خطر تقریباً رفع شده باشد، گدار، پایاب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیام بر
تصویر پیام بر
وخشور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیامد
تصویر پیامد
سرانجام، نتیجه، عارضه، عاقبت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیامبری
تصویر پیامبری
رسالت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیامبران
تصویر پیامبران
انبیاء
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیام رسان
تصویر پیام رسان
آغاجی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیام آور
تصویر پیام آور
منادی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیاپی
تصویر پیاپی
مکرر، مداوم، متوالی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیاهو
تصویر پیاهو
آهویی، خانه شش پهلو و گچ بری و مقرنس کاری آهو پای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیاوار
تصویر پیاوار
صنعت هنر فیاوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیانیست
تصویر پیانیست
نوازنده پیانو کسی که پیانو نوازد پیانو زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیانو سازی
تصویر پیانو سازی
عمل پیانو سازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیانو ساز
تصویر پیانو ساز
آنکه پیانو سازدصانع پیانو، آنکه پیانو را مرمت و تعمیر کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیانو زنی
تصویر پیانو زنی
عمل پیانو زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیانو زن
تصویر پیانو زن
آنکه پیانو نوازد پیانیست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیانو زدن
تصویر پیانو زدن
نواختن پیانو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیانو
تصویر پیانو
نام دستگاهی که با آن مینوازند، یکی از آلات موسیقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیاموزش
تصویر پیاموزش
نوعی پیاز سفید بیابانی دوائی (بصل الفار)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیامبری
تصویر پیامبری
رسالت، پیغمبری، پیامگزاری
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه واسطه ابلاغ (کتبی یا شفاهی) باشد رسول پیام آور، قاصد پیک برید، پیغمر پیغامبر وخشور نبی رسول: و درود بر پیامبر گزیده محمد مصطفی و بر اهل بیت و یاران وی. (دانشنامه. منطق 1)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیام گزاری
تصویر پیام گزاری
عمل پیام گزار. رسالت پیام آوری پیامبری، قاصدی
فرهنگ لغت هوشیار
پیام آوردن، پیام بردن تبلیغ رسالت کردن: کرا مجال سخن گفتنست بحضرت او مگر نسیم صبا کاین پیام بگزارد. (غزلیات سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار