جدول جو
جدول جو

معنی پکی - جستجوی لغت در جدول جو

پکی
تأیید حرف دیگران، دفاع و حمایت غلط، بغل دست، کنار
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زکی
تصویر زکی
(پسرانه)
پاک، طاهر، پارسا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پری
تصویر پری
(دخترانه)
فرشته، جن، همزاد، در فرهنگ عوام، موجودی بسیار زیبا نیکوکار و نامرئی که گاه خود را نشان می دهد و با جمالش انسان را فریفته خود می کند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پکیدن
تصویر پکیدن
باد کردن، ورم کردن، ترکیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پکیده
تصویر پکیده
بادکرده، انبوه
فرهنگ فارسی عمید
(گِ رَ / رُ نِ / نَ دَ)
در لغت به معنی دشت برج کشیک، وادیی است در نزدیکی مریشه در آنجاوادیی است که بیت جبرین می کشد و از آنجا تا ساحل فلسطینیان امتداد می یابد، پورترگمان دارد که آن همان وادیی است که در فوق مذکور شده. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(پُ دَ / دِ)
مرده. ترکیده
لغت نامه دهخدا
درهم فرورفته. انبوه سربهم آورده و شاخهای آن (سرخه دار) بسیار و بهم پکیده هستند. (نامۀ کشاورزی شماره هفتم سال هشتم ص 424). چون شاخهایش چنانکه در فوق گفتیم بهم پکیده مانع عبور میشود. (نامۀ کشاورزی ص 425)
لغت نامه دهخدا
(پِ)
پکن. خانبالیغ نام پایتخت سلسله سلاطین کین که با سلاطین سونگ در آخر قرن ششم هجری بر آسیای شرقی و سواحل اقیانوس کبیر یعنی دو مملکت کره و چین اصلی حکومت میکردند سلاطین کین رؤسای یک دسته از زردپوستان منچو بودند که بر ختا یعنی چین شمالی مسلط آمده و بر آن سرزمین حکومت میکردند و نسبت به چینیها قومی خارجی محسوب میشدند پایتخت این سلسله گاهی شهر پکینگ (پکن) بود و گاهی شهر کائی فونگ در کنار نهر زرد (هوانگهو). چنگیزخان در سال 612 هجری قمری شهر پکینگ را مسخر کرد. قوبیلای قاآن پس از آنکه خود را قاآن و امپراطور خواند مقر سلطنت خود را در شهر قدیم پکینگ قرارداد و اسم آن را برگردانده خان بالیغ یعنی مقرّ خان گذاشت. هولاکو پس از تسخیر دارالخلافه نصف غنایمی را که از غارت آن شهر بدست آورده بود به خان بالیغ پیش برادر خویش قوبیلای قاآن بعنوان هدیه و پیشکش روانه داشت. (از تاریخ مغول اقبال صص 161-163). پکن اکنون پایتخت هوپه است و 800 هزار تن سکنه دارد. رصدخانه و کتابخانه های عمومی و ابنیۀ زیبای آن مورد توجه است و آن سابقاً به چند قسمت تقسیم میشد شهر خارجی یا قسمت چینی و شهر داخلی یا قسمت تاتاری یا منچوئی و شهر زرد یا امپراطوری و شهر سرخ یا قسمت ممنوع که کاخ امپراطور در آنجا بود. صاحب قاموس الاعلام ترکی گوید: پکن یا پکینگ شهری بزرگ پایتخت دولت کین است و در میان دو رود ’پی هو’ و ’یونگ تینگ هو’ واقع است در کنار جنگلی و در 55 هزارگزی جنوب سد مشهور و 130 هزارگزی شمال غربی خلیج پیچیلی در 39 درجه و 54 دقیقۀ عرض شمالی و 114 درجه و 6 دقیقۀ طول شرقی واقع است طول این شهر از شمال به جنوب 8500 گز و عرض متوسط آن 7000 گز است و طول حصار این شهر 33000 گز باشد. لکن سکنۀ آن متناسب با وسعت این شهر نیست بیشتر اطراف این شهر خالی از سکنه و قبرستان و باغچه ها و ویرانه هاست این شهر که سابقاً مردمش تخمیناً بچندین میلیون می رسیده است امروز شاید در حدود نیم میلیون جمعیت دارد و از دو قسمت یعنی شهر چینی و شهر تاتاری و 12 محلۀ دیگر مرکب است. پکن تاتاری در قلعۀ درونی واقع است و پکن چینی در خارج آن است. مردم آنجا قسمی منچو و قسمی دیگر تاتارند و نزدیک صدهزار تن مسلمان و عده ای مسیحی باشند و ارباب حرف و صنایع بیشتر مسلمانانند و مسیحیان غالباً ساعت سازی دارند. باروهای اطراف این شهر نهایت مرتفع و وسیع است و دو کوچۀ وسیع آنجا هست لکن کوچه های دیگر بسیار تنگ است و هر کوچه دروازه ای دارد که به شب آنرا بندند و کوچه ها پیاده رو ندارد و خانه ها در یک ردیف و رسته ساخته نیست سفالها که بام سقفها را با آن پوشانند رنگارنگ است و هر صنفی از مردم آنجا را رنگی خاص است و شهر را دوازده دروازه است و بر حصار شهر عده ای کثیری برجها و باروهاست و پیرامون این شهر خندقی بعرض 18 متر است در زمستان این خندق از آب مملو شود و به تابستان کمی از آن برجای ماند و گنده گردد و هوای شهر را ناسالم کند بهترین ابنیۀ این شهر خانه حکمران و خانه های اعضاء حکومت است که در قسمت تاتارها واقع است. در قدیم اقامت چینیان و تاتارها در آنجا ممنوع بود لکن این منع امروز برداشته شده است و چینیان بدرون آن تجاوز کرده و تجارت را در دست گرفته اند و سرای حاکم و چند جنگل و تپه و دریاچۀ مصنوعی و باغچه ها و کوشک های متعدد در آنجا واقع است و در حقیقت جائی مزین ومفرّح باشد بر روی یکی از این دریاچه ها پلی به ده چشمه از مرمر کرده اند و در اطراف سرای حاکم چندین معبد بزرگ هست و در دیگر جوانب شهر نیز خانه های مزین و مهمانخانه ها و بت خانه های جسیم و پاره ای طاق نصرتها (خازه) باشد. و مدرسه بزرگی برای آزمایشها و امتحانات علمی و آموزشگاهی برای آموختن زبانها و فنون جدیده و کتاب خانه بزرگ از طرف یسوعیین و یک مطبعه و یک رصدخانه در آنجا دائر است و مسلمانان را چندین مسجد جامع هست بنابگفتۀ چینیان شهر پکن در 1200 قبل از میلاد تأسیس شده است و در 1125 میلادی چنگیزخان آنجا را تسخیر کرد ونبیرۀ او قوبلای قاآن بر توسیع و تزیین شهر پرداخته است و در 1644 میلادی به ضبط قوم منچو درآمده و حکومت آن امروز در دست همین قوم است. در 1662 میلادی سیصد هزارتن از زلزله تلف شده اند و باز هفتاد سال پس از آن ده هزار کس بزلزله بمرده اند و در 1860 انگلیسها و فرانسویها متفقاً شهر را ضبط کرده و معاهده ای بجبر با امپراطور آنجا بنفع خود بستند نخستین کس از اروپائیان که این شهر را دیدار کرده است مارکوپولو است. - انتهی
لغت نامه دهخدا
(پِ)
رودی است در مملکت چین در 26 هزارگزی شمال غربی نان یونگ فو، و آن بطرف جنوب جریان دارد و از شهر کانتن گذرد و از فرود سوی این شهر بدریای سی کیانگ ریزد طول این رود 450 هزارگز است. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(پِ)
قصبۀ کوچکی است در ولایت ایلبصان. از ایالت مناستر در آرناؤدستان (آلبانی) بر ساحل یمین رود اشکومبی بر دامنۀ کوهی در کنار بیشه ای در 26 هزارگزی شرقی ساحل ادریاتیک و در 30 هزارگزی غرب ایلبصان. خانه های آن بر فراز تپه ها و پراکنده است و نزدیک 1800 تن سکنه دارد. در وسط این قصبه چهارسوئی است و دو مسجد جامع و یک تکیه و یک مدرسه و یک برج ساعت و اطراف آن شالی زار است و از این رو هوائی گرفته و خفه دارد و اما قضای پکین که این قصبه در آنجا واقع است از مشرق محدود است به ایلبصان و از شمال غرب به اشقودره و سنجاق دراج و از جنوب به یانیه و سنجاق برات و مرکب از 91 قریه است وزراعت آنجا برنج و ذرت (بلال) و سایر حبوبات و زیتون است. برحسب سرشماری رسمی سکنۀ آنجا 15 هزارتن است و همگی مسلمان اند و دارای 27 مسجد جامع و یک مدرسه وهفت مکتب و سه تکیه باشد. (از قاموس الاعلام ترکی)
ایلیونیس. قصبه ای است در کشورهای متحد امریکا بر ساحل نهر ایلیونیس و به هشتاد و سه هزارگزی شمال اسپرینگ فیلد. دارای شش هزار تن سکنه است. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(پَ)
نام دیهی در تنکابن که اکنون سکنۀ آن به امیچ کلا قریۀ مجاور آن هجرت کرده اند. (مازندران و استراباد رابینو ص 25)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حکی
تصویر حکی
سخن چین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بکی
تصویر بکی
بسیار گریه کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذکی
تصویر ذکی
مرد تیز خاطر، تیز طبع
فرهنگ لغت هوشیار
تهی خالی بی خورش ساده تنها: نان پتی، برهنه روت لخت عور: پاپتی، آشکار. یا دوغ پتی. دوغ بی کره و روغن و بسیار آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پای
تصویر پای
قدم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاکی
تصویر پاکی
عفت، پاکیزگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشکی
تصویر پشکی
مجعد بودن جعودت. قسمی مروارید
فرهنگ لغت هوشیار
موجود مافوق طبیعی که اصلش از آتش است و بچشم نیاید و غالباً نیکوکار است آکندگی، مملوی، انباشتگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پکین
تصویر پکین
ارزن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زکی
تصویر زکی
پاکیزه، پاک از فساد، طیب، طاهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پکیدن
تصویر پکیدن
ورم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پکیده
تصویر پکیده
بهم پکیده. در هم فرو رفته انبوه سر بهم آورده. مرده ترکیده
فرهنگ لغت هوشیار
پول کوچک مسین یا برنجین کم بها پول ریزه نازک بسیار تنک رایج قاز پاپاسی پشیزه پشی جندک تسو طسوج، سکه مسین ساسانیان، فلس که شست تای آن یکدرم بوده است، سکه قلب، فلس ماهی پولک ماهی، گلها از زر و سیم که برای زینت بر دوال کمر دوزند نوپلکهای چرم که بدامن چادر دوزند و بند از آن گذرانند. یا به پشیزی نیرزیدن، سخت بی ارج و قدر بودن سخت ناچیز بودن، یا پشیز از دینار ندانستن، قوه تمیز و تشخیص نیک از بد و صحیح از سقیم ندانستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکی
تصویر رکی
ضعیف و سست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پکیدن
تصویر پکیدن
پاره شدن، ترکیدن، مردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پکیج
تصویر پکیج
((پَ کِ))
دستگاهی برای تولید آب گرم، بسته نرم افزاری کامپیوتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پکش
تصویر پکش
انفجار، منفجر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پری
تصویر پری
جن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پکیدن
تصویر پکیدن
انفجار
فرهنگ واژه فارسی سره
پشت سر، عقب
فرهنگ گویش مازندرانی
عقب عقب رفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
کمر به پایین، باسن، کفل، قسمت ران از پشت، میان دو پا
فرهنگ گویش مازندرانی
عقب عقب رفتن
فرهنگ گویش مازندرانی