جدول جو
جدول جو

معنی پکر - جستجوی لغت در جدول جو

پکر
اندوهناک
سرگشته، حیران، خلاوه، گیج و گنگ، کالیوه، گیج، آسمند، مستهام، کالیوه رنگ، واله، آسیون، سرگردان، هامی، کالیو، گیج و ویج
تصویری از پکر
تصویر پکر
فرهنگ فارسی عمید
پکر
(پُ کِ)
قسمی بازی ورق
لغت نامه دهخدا
پکر
(پَ کَ)
گیج و متحیر شده از حوادثی بد که پیش آمده است. که فکر نتواند کرد از پیری یا کثرت مصائب. گیج از هجوم مصائب و یا پیری بسیار و مانند آن. خرف، خرف از پیری.
- پکر شدن، حالت گیجی و بی فهمی پیدا کردن.
- پکر کردن، ایجاد حالت گیجی و بی فهمی
لغت نامه دهخدا
پکر
گیج و حیران
تصویری از پکر
تصویر پکر
فرهنگ لغت هوشیار
پکر
((پَ کَ))
افسرده، نومید
تصویری از پکر
تصویر پکر
فرهنگ فارسی معین
پکر
بی حواس، حیران، سرگشته، گیج، افسرده، گرفته، مغموم، نومید، دمغ
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پکر
پوست روی زخم
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرک
تصویر پرک
(دخترانه)
ستاره سهیل، تاج
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شکر
تصویر شکر
(دخترانه)
زیبارو، ماده بلوری شیرین و سفید رنگ، نام معشوقه اصفهانی خسروپرویز پادشاه ساسانی در منظوم هخسرو و شیرین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پاکر
تصویر پاکر
(پسرانه)
نام پسر ارد پادشاه اشکانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پکری
تصویر پکری
گیجی، سرگشتگی، افسردگی، نومیدی
فرهنگ فارسی عمید
هندی یا برگرفته از هندی فسونک: تو پال یا چوب که برروی آن افسون نویسند تنکه طلا و نقره و مس و برنج و امثال آن را گویند که در آن اسما و طلسمات و تعویذ نقش کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جکر
تصویر جکر
گرد و خاک، حاجتمند شدن، غضبناک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع کره گویها کره ها یا علم اکر. دانش شناختن کره ها و آن از فروع علم ریاضی است و شامل دو بخش است اکر متحرک و اکر ساکن
فرهنگ لغت هوشیار
لجاج کردن، استبداد کردن محتکر، احتکار کننده، مستبد محتکر، احتکار کننده، مستبد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرکر
تصویر پرکر
انتظار منتظر بودن چشم براه داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
پر کوچک پر کوچک پر خرد، کاهوی خرد که بوجین از مزرعه بیرون کنند، برگ های خردگل که مجموعا گل را تشکیل میدهند، پرده میان اجزای درونی یک گردو، پره قفل فراشه، چیزی چون تاج جقه. یا پرک هندی. ستاره سهیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشکر
تصویر پشکر
جعد موی، موی مجعد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پسر
تصویر پسر
ولد، فرزند، مقابل دختر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پار
تصویر پار
شال گذشته، سال پیش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پور
تصویر پور
پسر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پدر
تصویر پدر
آب، بابا، والد، باب
فرهنگ لغت هوشیار
یاد کردن، ثنا و دعا مرد، نره، آلت مردی، آلت تناسل مرد مرد، نره، آلت مردی، آلت تناسل مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پکری
تصویر پکری
افسردگی نومیدی، گیجی سرگشتگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بکر
تصویر بکر
مرد وزنی که هرگز همخوابگی نکرده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فکر
تصویر فکر
اندیشه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ذکر
تصویر ذکر
نرینگی، یاد، یادکرد، یادآوری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شکر
تصویر شکر
سپاس، شکر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شکر
تصویر شکر
شکر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پکش
تصویر پکش
انفجار، منفجر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پور
تصویر پور
ابن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیکر
تصویر پیکر
تمثال، جسد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مکر
تصویر مکر
ترفند، فریب، نیرنگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بکر
تصویر بکر
دست نخورده
فرهنگ واژه فارسی سره
مکانی در نزدیکی سنگرخ شهرستان سوادکوه، مریضی که پس از بهبود، بیماری اش بازگشته باشد، از پا افتاده
فرهنگ گویش مازندرانی