- پکر
- گیج و حیران
معنی پکر - جستجوی لغت در جدول جو
- پکر
- اندوهناک
سرگشته، حیران، خلاوه، گیج و گنگ، کالیوه، گیج، آسمند، مستهام، کالیوه رنگ، واله، آسیون، سرگردان، هامی، کالیو، گیج و ویج
- پکر ((پَ کَ))
- افسرده، نومید
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
افسردگی نومیدی، گیجی سرگشتگی
گیجی، سرگشتگی، افسردگی، نومیدی
افسرده شدن نومید گشتن: از این حرف خیلی پکر شد، گیج شدن متحیر شدن
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
زیبارو، ماده بلوری شیرین و سفید رنگ، نام معشوقه اصفهانی خسروپرویز پادشاه ساسانی در منظوم هخسرو و شیرین
اندیشه
مرد وزنی که هرگز همخوابگی نکرده باشند
آب، بابا، والد، باب
یاد کردن، ثنا و دعا مرد، نره، آلت مردی، آلت تناسل مرد مرد، نره، آلت مردی، آلت تناسل مرد
دست نخورده
سپاس، شکر
نرینگی، یاد، یادکرد، یادآوری
ترفند، فریب، نیرنگ
تمثال، جسد
انفجار، منفجر
شال گذشته، سال پیش
هندی یا برگرفته از هندی فسونک: تو پال یا چوب که برروی آن افسون نویسند تنکه طلا و نقره و مس و برنج و امثال آن را گویند که در آن اسما و طلسمات و تعویذ نقش کنند
گرد و خاک، حاجتمند شدن، غضبناک کردن
جمع کره گویها کره ها یا علم اکر. دانش شناختن کره ها و آن از فروع علم ریاضی است و شامل دو بخش است اکر متحرک و اکر ساکن
لجاج کردن، استبداد کردن محتکر، احتکار کننده، مستبد محتکر، احتکار کننده، مستبد
انتظار منتظر بودن چشم براه داشتن
پر کوچک پر کوچک پر خرد، کاهوی خرد که بوجین از مزرعه بیرون کنند، برگ های خردگل که مجموعا گل را تشکیل میدهند، پرده میان اجزای درونی یک گردو، پره قفل فراشه، چیزی چون تاج جقه. یا پرک هندی. ستاره سهیل
جعد موی، موی مجعد
ولد، فرزند، مقابل دختر
پسر
یک حصه از چهار حصه روز و چهار حصه شب (بیشتر در هندوستان متداول است) بهر
ارزن
شیخ، سالخورده، مسن، معمر
کالبد، تن، تصویری که نقاش بکشد