- پچق
- کارد چاقو
معنی پچق - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پلید، کثیف
کارد چاقو
کارد، چاقو
یکنوع حقه ای که در آن توتون ریخته و لوله ای به آن وصل نموده و بر روی توتون آتش گذاشته جهت گرفتن دود بکشند
((چُ پُ))
فرهنگ فارسی معین
نوعی آلت تدخین دارای دسته ای چوبی و سری سفالی که توتون را در سر آن ریخته و دود کنند
چپق کسی را کشیدن: نهایت خشونت را نسبت به کسی اعمال کردن
چپق کسی را کشیدن: نهایت خشونت را نسبت به کسی اعمال کردن
نوعی آلت تدخین با دستۀ چوبی و سر سفالی که توتون را در سر آن می ریزند و دود می کنند
کثیف، پلید، کسی که تن و لباس خود را همیشه چرک و کثیف نگاه دارد
میان تهی پوک پوچ
پارسی است چخ چوبه، ریسچرخ چوبی که بدان ماست را هم زنند تا مسکه و کره از آن جدا شود. پرده ای که از نی و حصیر سازند و بر در اطاق آویزند. چوبی که بر گردن گاو گردونه کش نهند
پوچ، میان تهی، بی مغز