جدول جو
جدول جو

معنی پویانندگی - جستجوی لغت در جدول جو

پویانندگی
(نَ دَ / دِ)
حالت و چگونگی پویاننده. عمل پویاننده
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خوانندگی
تصویر خوانندگی
شغل و عمل آواز خوان، آواز خوانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پویاننده
تصویر پویاننده
دواننده، آنکه دیگری را وادار به دویدن کند، آنکه سوار بر اسب یا چهارپای دیگر شود و او را بدواند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پویندگی
تصویر پویندگی
حالت و عمل پوینده
فرهنگ فارسی عمید
(دَ)
که توان پویانید. که بپوییدن توان داشت. که توانش بپویه برد
لغت نامه دهخدا
(نَنْ دَ / دِ)
حالت و چگونگی لوچاننده
لغت نامه دهخدا
(گِ نَنْ دَ / دِ)
عمل گریاننده
لغت نامه دهخدا
(نَ دَ / دِ)
آنکه کسی را بپوییدن دارد. براه برنده. دواننده. بپویه دارنده. بپویه برنده
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا نَنْ دَ / دِ)
سرودگویی. نغمه سرایی. آوازخوانی. تغنی. (ناظم الاطباء) ، قرائت. (یادداشت بخط مؤلف) ، صفت خواننده. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(یَ دَ/ دِ)
حالت و چگونگی پوینده. عمل پوینده
لغت نامه دهخدا
تصویری از خوانندگی
تصویر خوانندگی
نغمه سرائی، آواز خوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پویاننده
تصویر پویاننده
آنکه کسی یا چارپایی را بپوییدن دارد براه برنده دواننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پویندگی
تصویر پویندگی
حالت و چگونگی پوینده عمل پوینده
فرهنگ لغت هوشیار
خنیاگری، سرودخوانی، قوالی، نغمه خوانی، نغمه گری
متضاد: مرثیه خوانی، نوحه خوانی
فرهنگ واژه مترادف متضاد