جدول جو
جدول جو

معنی خوانندگی

خوانندگی
شغل و عمل آواز خوان، آواز خوانی
تصویری از خوانندگی
تصویر خوانندگی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خوانندگی

خوانندگی

خوانندگی
سرودگویی. نغمه سرایی. آوازخوانی. تغنی. (ناظم الاطباء) ، قرائت. (یادداشت بخط مؤلف) ، صفت خواننده. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

خوانندگی

خوانندگی
خنیاگری، سرودخوانی، قوالی، نغمه خوانی، نغمه گری
متضاد: مرثیه خوانی، نوحه خوانی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

خوابندگی

خوابندگی
حالت خوابیدن. (یادداشت بخط مؤلف) ، جهت و میل پارچۀ پرزه دار که پرزه هایش در آن جهت قرار می گیرد
لغت نامه دهخدا

خواهندگی

خواهندگی
حالت و چگونگی خواهنده، خواستاری دختربزنی. خواستگاری. (یادداشت بخط مؤلف) :
چنین داد پاسخ بدو مرد پیر
که ای شاه گوینده و یادگیر
بدانگه کجا مادرت را ز چین
فرستاد خاقان به ایران زمین
بخواهندگی من بدم پیشرو
صدوشصت مرد از دلیران گو.
فردوسی.
، سؤال. کدیه. گدائی، حب، اراده، میل. رغبت. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا