جدول جو
جدول جو

معنی پوپش - جستجوی لغت در جدول جو

پوپش
هدهد، پرنده ای خاکی رنگ، کوچک تر از کبوتر با خال های زرد، سیاه و سفید که روی سرش دسته ای پر به شکل تاج یا شانه دارد، در خوش خبری به او مثل می زنند، شانه سرک، شانه سر، مرغ سلیمان، کوکله، بدبدک، پوپک، بوبو، بوبک، شانه به سر، پوپ، بوبه، پوپؤک، بوبویه، پوپو
تصویری از پوپش
تصویر پوپش
فرهنگ فارسی عمید
پوپش
(پوپَ)
هدهد. (برهان قاطع). پوبش. شانه سر. پوپو. پوپک
لغت نامه دهخدا
پوپش
هدهد شانه سر
تصویری از پوپش
تصویر پوپش
فرهنگ لغت هوشیار
پوپش
((پِ))
پوپه. پوپک. پوپو. بوبو، هدهد، شانه به سر
تصویری از پوپش
تصویر پوپش
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پوپه
تصویر پوپه
(دخترانه)
پوپک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پوپک
تصویر پوپک
(دخترانه)
پرنده ای که تاجی از پر بر سر دارد، هدهد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پوشش
تصویر پوشش
پوششی که برای در معرض دید قرار نگرفتن بخشی از صحنه یا دیده شدن بخش خاصی از صحنه در دوربینهای غیر دیجیتالی تعبیه می شود، مانند نمای نقطه نظر بازیگری که با دوربین به جایی نگاه می کند. این تمهیدات اکنون دردوربینهای دیجیتالی تعبیه شده است
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از پوشش
تصویر پوشش
پوشاندن چیزی، هر چیز که روی چیز دیگر را بپوشاند، پوشاک، لباس، چادر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پوپک
تصویر پوپک
هدهد، پرنده ای خاکی رنگ، کوچک تر از کبوتر با خال های زرد، سیاه و سفید که روی سرش دسته ای پر به شکل تاج یا شانه دارد، در خوش خبری به او مثل می زنند، پوپ، پوپو، کوکله، شانه سرک، بدبدک، بوبه، بوبک، پوپش، پوپؤک، شانه سر، بوبویه، شانه به سر، بوبو، مرغ سلیمانبرای مثال پوپک دیدم به حوالی سرخس / بانگک بر برده به ابر اندرا (رودکی - ۴۹۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پوپو
تصویر پوپو
هدهد، پرنده ای خاکی رنگ، کوچک تر از کبوتر با خال های زرد، سیاه و سفید که روی سرش دسته ای پر به شکل تاج یا شانه دارد، در خوش خبری به او مثل می زنند، پوپؤک، بوبک، کوکله، مرغ سلیمان، بوبه، بوبویه، پوپ، شانه به سر، بدبدک، پوپک، پوپش، شانه سر، شانه سرک، بوبو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پوزش
تصویر پوزش
عذر، معذرت، اعتذار، عذرخواهی، درخواست عفو و گذشت، فروتنی، برای مثال به پوزش برفت از پس شهریار / چون آمد به نزدیکی رودبار (فردوسی - ۲/۴۴۸) ، اگر پوزش نکو باشد ز کهتر / نکوتر باشد آمرزش ز مهتر (فخرالدین اسعد - ۳۱۳)
پوزش آراستن: عذرخواهی کردن، پوزش خواستن
پوزش آوردن: عذرخواهی کردن، پوزش خواستن
پوزش انگیختن: عذرخواهی کردن، پوزش خواستن
پوزش بردن: عذرخواهی کردن، پوزش خواستن
پوزش جستن: عذرخواهی کردن، پوزش خواستن
پوزش خواستن: عذرخواهی کردن، برای مثال سیاوش ورا دید، بر پای خاست / بخندید بسیار و پوزش بخواست (فردوسی - ۲/۲۵۶)
پوزش ساختن: عذرخواهی کردن، پوزش خواستن
پوزش طلبیدن: عذرخواهی کردن، پوزش خواستن
پوزش کردن: عذرخواهی کردن، پوزش خواستن، برای مثال هر آن کس که پوزش کند بر گناه / تو بپذیر و کین گذشته مخواه (فردوسی - ۶/۲۳۴)
پوزش گفتن: به زبان آوردن پوزش، توبه کردن
پوزش نمودن: عذرخواهی کردن، پوزش خواستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پوپل
تصویر پوپل
فوفل، درختی از خانوادۀ نخل با چوبی سیاه رنگ که در نجاری به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پوپو
تصویر پوپو
هدهد شانه سر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوپک
تصویر پوپک
هدهد شانه سر، دختر بکر دوشیزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوپه
تصویر پوپه
هدهد شانه سر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوزش
تصویر پوزش
معذرت، اعتذار، عذر خواهی، بهانه، طلب عفو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوشش
تصویر پوشش
حجاب، عمل پوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوشش
تصویر پوشش
((ش ِ))
پوشیدن، جامه، لباس، پرده، حجاب، سقف خانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پوزش
تصویر پوزش
((زِ))
عذرخواهی، معذرت خواهی، عذر، معذرت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پوپو
تصویر پوپو
هدهد، شانه سر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پوپک
تصویر پوپک
((پَ))
هدهد، شانه سر، دوشیزه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پویش
تصویر پویش
((یِ))
حرکت و فعالیت پی گیر در جستجوی چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پوشش
تصویر پوشش
حجاب، جلد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پوزش
تصویر پوزش
عذرخواهی، معذرت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پوپک
تصویر پوپک
باکره، هد هد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پوشش
تصویر پوشش
Disguise, Encasement, Encompassment, Envelopment
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پوشش
تصویر پوشش
déguisement, revêtement, enveloppement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پوشش
تصویر پوشش
маскировка , покрытие , охват , обертка
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پوشش
تصویر پوشش
Verkleidung, Abdeckung, Umhüllung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پوشش
تصویر پوشش
маскування , покриття , охоплення , обгортання
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پوشش
تصویر پوشش
przebranie, pokrycie, otoczenie, opakowanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پوشش
تصویر پوشش
伪装 , 覆盖 , 包围 , 包装
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پوشش
تصویر پوشش
disfarce, revestimento, envolvimento
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پوشش
تصویر پوشش
travestimento, rivestimento, avvolgimento
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پوشش
تصویر پوشش
disfraz, recubrimiento, envolvimiento
دیکشنری فارسی به اسپانیایی