دیدن پونز در خواب، نشاندهنده آن است که با اطرافیانتان دچار مشکل میشوید. اگر زنی در خواب مشغول استفاده از پونز باشد، بیانگر آن است که بر توطئه دشمنان غلبه پیدا میکند و اگر هنگام استفاده از پونز دست خود را زخمی کند، یعنی دست به کارهای ناشایست میزند.
دیدن پونز در خواب، نشاندهنده آن است که با اطرافیانتان دچار مشکل میشوید. اگر زنی در خواب مشغول استفاده از پونز باشد، بیانگر آن است که بر توطئه دشمنان غلبه پیدا میکند و اگر هنگام استفاده از پونز دست خود را زخمی کند، یعنی دست به کارهای ناشایست میزند.
دهی از دهستان کوهسارات بخش مینودشت شهرستان گرگان، واقع در 35 هزارگزی جنوب خاوری مینودشت، کوهستانی، سردسیر، دارای 300 تن سکنه، آب آن از رودخانه، محصول آنجا غلات و لبنیات و ابریشم، شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی زنان بافتن پارچۀ ابریشمی و چادرشب، راه مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی از دهستان کوهسارات بخش مینودشت شهرستان گرگان، واقع در 35 هزارگزی جنوب خاوری مینودشت، کوهستانی، سردسیر، دارای 300 تن سکنه، آب آن از رودخانه، محصول آنجا غلات و لبنیات و ابریشم، شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی زنان بافتن پارچۀ ابریشمی و چادرشب، راه مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
مهمترین قریۀ ناحیه گل دولاب در طالش دولاب گیلان، بین چاپ سرا و شفارود و بواسطۀ راه آهن کوچکی بمرداب متصل شود. و معدن سنگ دارد. در فرهنگ جغرافیائی آمده: دهی جزء دهستان میانده بخش رضوان ده شهرستان طوالش، واقع در 36 هزارگزی جنوب هشت پر و 38هزارگزی بندر انزلی، سر راه شوسۀ انزلی به آستارا، دهنۀ کوه، معتدل مرطوب، دارای 176 تن سکنه. آب آن از رود خانه شفارود. محصول آنجا برنج و پشم و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و جوراب بافی است. راه آهن که برای حمل سنگ ساختمانی موج شکن احداث شده بود دراین نقطه تمام میشود. چند بنای مرغوب متعلق بادارۀبندر دارد که فعلاً بخشداری از آن استفاده مینماید. و باغ محله و بیجارکن جزء این ده بوده و ییلاق ساکنین آن آق مسجد است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
مهمترین قریۀ ناحیه گل دولاب در طالش دولاب گیلان، بین چاپ سرا و شفارود و بواسطۀ راه آهن کوچکی بمرداب متصل شود. و معدن سنگ دارد. در فرهنگ جغرافیائی آمده: دهی جزء دهستان میانده بخش رضوان ده شهرستان طوالش، واقع در 36 هزارگزی جنوب هشت پر و 38هزارگزی بندر انزلی، سر راه شوسۀ انزلی به آستارا، دهنۀ کوه، معتدل مرطوب، دارای 176 تن سکنه. آب آن از رود خانه شفارود. محصول آنجا برنج و پشم و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و جوراب بافی است. راه آهن که برای حمل سنگ ساختمانی موج شکن احداث شده بود دراین نقطه تمام میشود. چند بنای مرغوب متعلق بادارۀبندر دارد که فعلاً بخشداری از آن استفاده مینماید. و باغ محله و بیجارکن جزء این ده بوده و ییلاق ساکنین آن آق مسجد است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی جزء دهستان حومه بخش کن شهرستان تهران، واقع در 6000 گزی خاوری کن و 12000 گزی راه عمومی. دامنه، معتدل، دارای 175 تن سکنه. آب آن از قنات، محصول آنجا غلات، انار و انجیر و میوه جات و صیفی. شغل اهالی زراعت است. امامزاده دارد. از طریق باغ فیض ماشین میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی جزء دهستان حومه بخش کن شهرستان تهران، واقع در 6000 گزی خاوری کن و 12000 گزی راه عمومی. دامنه، معتدل، دارای 175 تن سکنه. آب آن از قنات، محصول آنجا غلات، انار و انجیر و میوه جات و صیفی. شغل اهالی زراعت است. امامزاده دارد. از طریق باغ فیض ماشین میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
پیرامون دهان، پوزه، بتفوز، فطیسه، فنطیسه، فرطوسه، فرطیسه، ودر لغت نامۀ اسدی نخجوانی آمده است: پوز و بتفوز، این هر دو نام بمردم و بهایم توان گفت، زفر، (فرهنگ اسدی نخجوانی)، و صاحب غیاث اللغات گوید: بینی چهارپایان و چهرۀ بهایم، پوژ، کلفت، (اسدی در معنی کلمه بتفوز)، لفج، نول، لنج، فرنج، پیرامن دهان، فوز، گرد دهان، پیش دهن ستور، نس، پیرامون و گرداگرد دهان جانوران و مردم، گردا گرد لب، (شرفنامه) : امروز باز پوزت ایدون بتافته ست گوئی همی به دندان خواهی گرفت گوش، منجیک، وز پی صیدآهوی خوش پوز چشمها پر ز سرمه کرده چو یوز، سنائی، از قضا گاو زال از پی خورد پوز روزی بدیگش اندر کرد، سنائی، سعی او بازوی دلیران است سهم او پوزبند شیران است، سنائی، دور دارد شب خود از روزش که بترسد که بشکند پوزش، سنائی، کی شود خورشید از پف منطمس کی شود دریا بپوز سگ نجس، مولوی، آنکه بر شمع خدا آرد پفو شمع کی میرد بسوزد پوز او، مولوی، در سر آیم هر دم و زانو زنم پوز و زانو زان خطا پرخون کنم، مولوی، ، توسعاً دهان: روی پنهان می کند زایشان بروز تا سوی باغش بنگشایندپوز، مولوی، فلسفی و آنچه پوزش می کند قوس نورت تیردوزش می کند، مولوی، گنگ تصدیقش بکرد و پوز او شد گواه مستی دلسوز او، مولوی، در مکن در کرد شلغم پوز خویش که نگردد با تو او هم طبع و کیش، مولوی، میرفت و هزار دیده با او همچون شکرش لبی و پوزی، سعدی، شیرین و خوش است تلخ از آن لب دشنام دعا بود از آن پوز، عندلیب، ، مابین لب و بینی را نیز گویند، بمعنی ساق درخت هم آمده است، (برهان)، تنه، پوز درخت، تنه آن، قلب و اوسط درخت، (آنندراج)، منقار مرغان را نیز گفته اند، (برهان)، و با زای فارسی هم درست است یعنی پوژ، (برهان)، - پک و پوز، بد پک و پوز، بدقیافه، - دک و پوز، دک و پوز کسی را خرد کردن، او را سخت مغلوب کردن
پیرامون دهان، پوزه، بتفوز، فطیسه، فنطیسه، فرطوسه، فرطیسه، ودر لغت نامۀ اسدی نخجوانی آمده است: پوز و بتفوز، این هر دو نام بمردم و بهایم توان گفت، زفر، (فرهنگ اسدی نخجوانی)، و صاحب غیاث اللغات گوید: بینی چهارپایان و چهرۀ بهایم، پوژ، کلفت، (اسدی در معنی کلمه بتفوز)، لفج، نول، لُنج، فرنج، پیرامن دهان، فوز، گرد دهان، پیش دهن ستور، نس، پیرامون و گرداگرد دهان جانوران و مردم، گردا گرد لب، (شرفنامه) : امروز باز پوزت ایدون بتافته ست گوئی همی به دندان خواهی گرفت گوش، منجیک، وز پی صیدآهوی خوش پوز چشمها پر ز سرمه کرده چو یوز، سنائی، از قضا گاو زال از پی خورد پوز روزی بدیگش اندر کرد، سنائی، سعی او بازوی دلیران است سهم او پوزبند شیران است، سنائی، دور دارد شب خود از روزش که بترسد که بشکند پوزش، سنائی، کی شود خورشید از پف منطمس کی شود دریا بپوز سگ نجس، مولوی، آنکه بر شمع خدا آرد پفو شمع کی میرد بسوزد پوز او، مولوی، در سر آیم هر دم و زانو زنم پوز و زانو زان خطا پرخون کنم، مولوی، ، توسعاً دهان: روی پنهان می کند زایشان بروز تا سوی باغش بنگشایندپوز، مولوی، فلسفی و آنچه پوزش می کند قوس نورت تیردوزش می کند، مولوی، گنگ تصدیقش بکرد و پوز او شد گواه مستی دلسوز او، مولوی، در مکن در کرد شلغم پوز خویش که نگردد با تو او هم طبع و کیش، مولوی، میرفت و هزار دیده با او همچون شکرش لبی و پوزی، سعدی، شیرین و خوش است تلخ از آن لب دشنام دعا بود از آن پوز، عندلیب، ، مابین لب و بینی را نیز گویند، بمعنی ساق درخت هم آمده است، (برهان)، تنه، پوز درخت، تنه آن، قلب و اوسط درخت، (آنندراج)، منقار مرغان را نیز گفته اند، (برهان)، و با زای فارسی هم درست است یعنی پوژ، (برهان)، - پک و پوز، بد پک و پوز، بدقیافه، - دک و پوز، دک و پوز کسی را خرد کردن، او را سخت مغلوب کردن
یکی از ایالات کشور پروس محدود ازطرف شمال بخود پروس و از سوی مغرب به براندنبورگ و از جنوب به سیلیریا و از مشرق به لهستان بمساحت 28956 هزارگز مربع. و دارای 1715618 تن سکنه. نصف بیشتر لهستانی و باقی آلمانی و مرکز آن پوزن میباشد و منقسم است بدو سنجاق: پوزن و برومبرگ. اراضی این سرزمین مسطح و پست است حتی کوههای واقع در قسمت شمالی موسوم به لیخبرگ نیز بیش از 194 گز ارتفاع ندارد. تمام خطه در حوزۀ رود اودر واقع شده. و بزرگترین نهر آن رود وارته است که در مرکز جریان دارد و پس از آن نهر نچه که تابع وارته است و از برومبرگ میگذرد، علاوه از اینها انهار و جویها و برکه های بسیار در این قطعه دیده میشود، هوای آن سرد و زمستان سخت و تابستان بسیارگرم ولی سالم و پاییزی ممتد و بسیار دلکش و فرحزا دارد. محصولاتش عبارت از حبوبات متنوعه و علف آبجوسازی و حیوانات بسیار است. قسمت اعظم اراضی در دست اغنیاست که مزرعه های بزرگ بوجود آورده اند. این خطه اصلاً جزو لهستان بوده، بخشی در سال 1772 میلادی و قسمتی در سنۀ 1793 میلادی بچنگ پروس افتاده است یعنی هنگام مقاسمۀ اول و دوم لهستان. (قاموس الاعلام ترکی). اکنون ایالتی است در لهستان که در 1919 از پروس مجزا گردیده و در1945 به لهستان مسترد گردیده و کرسی آن پوزن است پوسنان، بفرانسه پوزنانی. نام شهری مستحکم، مرکز ایالتی بهمین نام در پروس کنار نهر وارته، واقع در 255 هزارگزی شرقی برلن و دارای 68315 تن سکنه و مدرسه صنعتی، مدرسه متوسطه، مدرسه مخصوص برهبانان، کلیسای بدیع البنا و ابنیۀ تماشائی و کارخانه های چیت سازی، کرباس بافی، اسلحه سازی، و غیره و تجارتی با رونق. (قاموس الاعلام ترکی). اکنون کرسی پوزنانی در لهستان است و 250000 تن سکنه دارد
یکی از ایالات کشور پروس محدود ازطرف شمال بخود پروس و از سوی مغرب به براندنبورگ و از جنوب به سیلیریا و از مشرق به لهستان بمساحت 28956 هزارگز مربع. و دارای 1715618 تن سکنه. نصف بیشتر لهستانی و باقی آلمانی و مرکز آن پوزن میباشد و منقسم است بدو سنجاق: پوزن و برومبرگ. اراضی این سرزمین مسطح و پست است حتی کوههای واقع در قسمت شمالی موسوم به لیخبرگ نیز بیش از 194 گز ارتفاع ندارد. تمام خطه در حوزۀ رود اودر واقع شده. و بزرگترین نهر آن رود وارته است که در مرکز جریان دارد و پس از آن نهر نچه که تابع وارته است و از برومبرگ میگذرد، علاوه از اینها انهار و جویها و برکه های بسیار در این قطعه دیده میشود، هوای آن سرد و زمستان سخت و تابستان بسیارگرم ولی سالم و پاییزی ممتد و بسیار دلکش و فرحزا دارد. محصولاتش عبارت از حبوبات متنوعه و علف آبجوسازی و حیوانات بسیار است. قسمت اعظم اراضی در دست اغنیاست که مزرعه های بزرگ بوجود آورده اند. این خطه اصلاً جزو لهستان بوده، بخشی در سال 1772 میلادی و قسمتی در سنۀ 1793 میلادی بچنگ پروس افتاده است یعنی هنگام مقاسمۀ اول و دوم لهستان. (قاموس الاعلام ترکی). اکنون ایالتی است در لهستان که در 1919 از پروس مجزا گردیده و در1945 به لهستان مسترد گردیده و کرسی آن پوزن است پوسنان، بفرانسه پوزنانی. نام شهری مستحکم، مرکز ایالتی بهمین نام در پروس کنار نهر وارته، واقع در 255 هزارگزی شرقی برلن و دارای 68315 تن سکنه و مدرسه صنعتی، مدرسه متوسطه، مدرسه مخصوص برهبانان، کلیسای بدیع البنا و ابنیۀ تماشائی و کارخانه های چیت سازی، کرباس بافی، اسلحه سازی، و غیره و تجارتی با رونق. (قاموس الاعلام ترکی). اکنون کرسی پوزنانی در لهستان است و 250000 تن سکنه دارد