جدول جو
جدول جو

معنی پونه

پونه
(نَ / نِ)
پودنه. پودینه. فودنج. غاغ. حبق. سنبهاری. (برهان). جلنجوجه. (برهان). جلنجویه. سعترالفرس. نعناع. نمام. حبق التمساح. نعنعالماء. فوتنج نهری. حبق الماء. غلیجن. رافونه. غاغه. راقونه. (برهان). فوتنج. پودن (در تداول مردم شیراز). پونا (در تداول مردم قزوین). پوینه (در تداول عامه) ، پونۀ جویباری. پودنۀ لب جوی. حبق الماء. آنکه امروز پونه گویند به اطلاق.
- امثال:
مار از پونه بدش می آید در لانه اش سبز میشود. رجوع به پودنه شود
لغت نامه دهخدا