جدول جو
جدول جو

معنی پولکی - جستجوی لغت در جدول جو

پولکی
پول دوست، رشوه گیر، رشوه خوار
تصویری از پولکی
تصویر پولکی
فرهنگ فارسی عمید
پولکی
نوعی آب نبات شبیه پولک
تصویری از پولکی
تصویر پولکی
فرهنگ فارسی معین
پولکی
پول دوست، آن که رشوه پذیرد
تصویری از پولکی
تصویر پولکی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بولکی
تصویر بولکی
روسی ک نانک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالکی
تصویر پالکی
کجاوه بدون سقف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تولکی
تصویر تولکی
لجن زار، گنداب
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی نام گونه ای پایکوبی بو همی پا گشت رقصی که از بوهم فرانسه و ممالک غربی رفته، آهنگی موسیقی که با آن پولکا رقصند و آن دو ضربی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پولکا
تصویر پولکا
نوعی رقص لهستانی پرتحرک، در موسیقی آهنگی که برای این نوع رقص نواخته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پالکی
تصویر پالکی
((لَ))
کجاوه بی سقف
فرهنگ فارسی معین
دو صندق چوبی روباز که سابقاً به دو پهلوی اسب یا قاطر می بستند و دو تن مسافر در آن می نشستند، کجاوۀ بی سقف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تولکی
تصویر تولکی
خلاب، گنداب، لجن زار، زمین پر گل و لای، در کشاورزی نشا کردن برنج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پولک
تصویر پولک
(دخترانه)
دایره هایی کوچک و نازک به رنگهای مختلف که برای تزیین لباس به کار می رود، فلس ماهی که روی بدن ماهی را پوشانده است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پولک
تصویر پولک
پول خرد، پوستهای ریز روی بدن ماهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلکی
تصویر پلکی
قسمی نان قندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پولک
تصویر پولک
پول خرد، در علم زیست شناسی هر یک از واحدهای شاخی، استخوانی یا غشایی نازکی که روی بدن برخی مهره داران مانند ماهی ها را می پوشاند، فلس، دایره های نازک فلزی به رنگ زرد یا سرخ یا سفید که برای زیبایی به لباس های زنانه و چیزهای دیگر می دوزند
پل کوچک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پولک
تصویر پولک
پول خرد، دایره های کوچک فلزی به رنگ های مختلف که زنان به جامه های خود بدوزند، فلس ماهی
فرهنگ فارسی معین
معتاد کردن بگرفتن پول بچه را نباید پولکی کرد، متعاد کردن باخذ رشوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پولکی شدن
تصویر پولکی شدن
عادت کردن بگرفتن پول، عادت کردن باخذ رشوه
فرهنگ لغت هوشیار