- پولکی
- پول دوست، رشوه گیر، رشوه خوار
معنی پولکی - جستجوی لغت در جدول جو
- پولکی
- نوعی آب نبات شبیه پولک
- پولکی
- پول دوست، آن که رشوه پذیرد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
روسی ک نانک
کجاوه بدون سقف
لجن زار، گنداب
فرانسوی نام گونه ای پایکوبی بو همی پا گشت رقصی که از بوهم فرانسه و ممالک غربی رفته، آهنگی موسیقی که با آن پولکا رقصند و آن دو ضربی است
نوعی رقص لهستانی پرتحرک، در موسیقی آهنگی که برای این نوع رقص نواخته می شود
دو صندق چوبی روباز که سابقاً به دو پهلوی اسب یا قاطر می بستند و دو تن مسافر در آن می نشستند، کجاوۀ بی سقف
خلاب، گنداب، لجن زار، زمین پر گل و لای، در کشاورزی نشا کردن برنج
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
دایره هایی کوچک و نازک به رنگهای مختلف که برای تزیین لباس به کار می رود، فلس ماهی که روی بدن ماهی را پوشانده است
پول خرد، پوستهای ریز روی بدن ماهی
قسمی نان قندی
پول خرد، در علم زیست شناسی هر یک از واحدهای شاخی، استخوانی یا غشایی نازکی که روی بدن برخی مهره داران مانند ماهی ها را می پوشاند، فلس، دایره های نازک فلزی به رنگ زرد یا سرخ یا سفید که برای زیبایی به لباس های زنانه و چیزهای دیگر می دوزند
پل کوچک
پل کوچک
پول خرد، دایره های کوچک فلزی به رنگ های مختلف که زنان به جامه های خود بدوزند، فلس ماهی
معتاد کردن بگرفتن پول بچه را نباید پولکی کرد، متعاد کردن باخذ رشوه
عادت کردن بگرفتن پول، عادت کردن باخذ رشوه