جدول جو
جدول جو

معنی پولدار - جستجوی لغت در جدول جو

پولدار
(اَ جا)
که پول دارد، غنی، توانگر، ثروتمند
لغت نامه دهخدا
پولدار
غنی، ثروتمند
تصویری از پولدار
تصویر پولدار
فرهنگ لغت هوشیار
پولدار
توانگر، دولتمند، غنی، متمول، خرپول
متضاد: بی پول، فقیر
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بوندار
تصویر بوندار
(دخترانه)
دارای بوی خوش (نگارش کردی: بندار)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بولوار
تصویر بولوار
خیابانی عریض با درخت کاری و گل در وسط آن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پول دار
تصویر پول دار
آنکه پول بسیار دارد، ثروتمند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جلودار
تصویر جلودار
نوکری که سواره یا پیاده جلو اسب ارباب خود حرکت کند، پیشرو
فرهنگ فارسی عمید
(اَ لَ)
دارندۀ فیل، نگهبان فیل، هدایت کننده فیل درجنگ، دارندۀ فیل در رزم، ج، پیلداران:
همه جنگ با پیلداران کنید
بر ایشان چنان تیر باران کنید،
اسدی
لغت نامه دهخدا
(بِهْ خوَرْ / خُرْ)
دارندۀ غول،
- راه یا بادیۀ غولدار، راهی یا بادیه ای که غول داشته باشد،
-، کنایه از جهان مادی و دنیا:
این راه غولدار و پل هفت طاق را
تا چارسوی هشت جنان چون گذاشتی ؟
خاقانی،
آن شب که سوی کعبۀ خلوت نهادروی
این غولدار بادیه را کرد زیر پا،
خاقانی
لغت نامه دهخدا
صفت پولدار، توانگری، ثروتمندی
لغت نامه دهخدا
تصویری از خیلدار
تصویر خیلدار
گروهبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تولدات
تصویر تولدات
جمع تولد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوگدار
تصویر سوگدار
سوگوار عزادار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصلدار
تصویر اصلدار
نژاده: پدر مادر دار ریشه دار
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه دارای طوق (گردن بند) است، پرندگانی که طوقی بر گردن دارند (قمری فاخته کبوتر و مانند آن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عملدار
تصویر عملدار
کاریدار کار گزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فوجدار
تصویر فوجدار
رئیس فوج، فرمانده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوزدار
تصویر قوزدار
نادرست نویسی کوژدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مالدار
تصویر مالدار
صاحب مال و دولتمند، متمول، ثروتمند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مولده، بر ساختگان فرزندان سه گانه سه گوهر جمع مولده تولید شده ها، موالید ثلاثه: جماد نبات و حیوان: (و چون مدار عمارت و آبادانی و بقای نضارت و حیات مولدات نباتی و حیوانی به آبست)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خالدار
تصویر خالدار
فندین پیسه دار پرش
فرهنگ لغت هوشیار
کسیکه مامور پذیرایی رسولان بود (نظیر رئیس تشریفات وزارت خارجه) (غزنویان)
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که زمام اسب مخدوم خود یا کسی که اسب ویرا کرایه کرده و در دست گرفته راه برد آنکه سواره یا پیاده جلو مرکوب ارباب حرکت کند پیشرو. یا جلو داران، جمع جلودار، سربازانی که پیشتر از دیگر سربازان حرکت کنند طلایه طلایع پیشقراول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالدار
تصویر سالدار
معمر سالدیده پیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روادار
تصویر روادار
مباح و جایز دارنده چیزی، انتخاب کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بولدان
تصویر بولدان
شاشدان ظرفی که در آن بول کنند گمیزدان
فرهنگ لغت هوشیار
میدان و خیابانی که باغچه ها و چمن ها و درختان بسیار دارد و محل گردش عموم است، بلوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بویدار
تصویر بویدار
دارای بو دارای رایحه با بوی، سگ شکاری بوی پرست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالدار
تصویر بالدار
پرنده و هر چیز که صاحب بال باشد، دارای بال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غولدار
تصویر غولدار
دارای غول: راه غول دار بادیه غول دار، جهان مادی دنیا
فرهنگ لغت هوشیار
دارنده فیل، نگهبان فیل هدایت کننده فیل (در جنگ) : همه جنگ با پیلداران کنید، بر ایشان چنان تیر باران کنیدخ (شا. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پولداری
تصویر پولداری
توانگری ثروتمندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مو دار
تصویر مو دار
هندی استبرک از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پول دار
تصویر پول دار
ثروتمند، غنی، توانگر
فرهنگ فارسی معین
گلی، گلدار
دیکشنری اردو به فارسی