چیزی که با پولاد استوار شده، کنایه از دیوار یا سدی که مانند پولاد محکم و استوار باشد، برای مثال کشیده شد از صفّ پیلان مست / یکی باره ده میل پولادبست (اسدی - ۹۳)
چیزی که با پولاد استوار شده، کنایه از دیوار یا سدی که مانند پولاد محکم و استوار باشد، برای مِثال کشیده شد از صفّ پیلان مست / یکی باره ده میل پولادبست (اسدی - ۹۳)
دارای پنجه و دستی چون پولاد. خداوند دستی نیرومند: بدو گفتا من آن پولاددستم که دینت را بدین خواری شکستم. نظامی. نخستین دلیران پولاد دست ببستند دست و گشادند شست. هاتفی
دارای پنجه و دستی چون پولاد. خداوند دستی نیرومند: بدو گفتا من آن پولاددستم که دینت را بدین خواری شکستم. نظامی. نخستین دلیران پولاد دست ببستند دست و گشادند شست. هاتفی
که پولاد پوشد، که زره و جوشن یا برگستوان آهنین دارد: تو گفتی که دریا بجوش آمده ست برو موج پولادپوش آمده ست، فردوسی، ز پولادپوشان لشکرشکن تن کوه لرزنده بر خویشتن، فردوسی، آهنین رمحش چو آید بر دل پولادپوش نه منی تیغش چو آید بر سر خنجرگذار ... منوچهری، هزار دگر پیل پولادپوش ابا چل هزار از یل رزم کوش، اسدی، نشستند بر تازی تیزجوش همه خاره خفتان و پولادپوش، نظامی، خبر شد بخاقان که صحرا و کوه شد از نعل پولادپوشان ستوه، نظامی، شبیخون دارا درآمد ز راه ز پولادپوشان زمین شد سیاه، نظامی، همه پولادپوش و آهن خای کین کش و دیوبند و قلعه گشای، نظامی، بپیش اندرون پیل پولادپوش پس او دلیران تندرخروش، نظامی، ز پولادپوشان الماس تیغ بخورشید روشن درآورد میغ، نظامی، چگونه بود پیل پولادپوش ز شیر ژیان چون برآید خروش، نظامی
که پولاد پوشد، که زره و جوشن یا برگستوان آهنین دارد: تو گفتی که دریا بجوش آمده ست برو موج پولادپوش آمده ست، فردوسی، ز پولادپوشان لشکرشکن تن کوه لرزنده بر خویشتن، فردوسی، آهنین رمحش چو آید بر دل پولادپوش نه منی تیغش چو آید بر سر خنجرگذار ... منوچهری، هزار دگر پیل پولادپوش ابا چل هزار از یل رزم کوش، اسدی، نشستند بر تازی تیزجوش همه خاره خفتان و پولادپوش، نظامی، خبر شد بخاقان که صحرا و کوه شد از نعل پولادپوشان ستوه، نظامی، شبیخون دارا درآمد ز راه ز پولادپوشان زمین شد سیاه، نظامی، همه پولادپوش و آهن خای کین کش و دیوبند و قلعه گشای، نظامی، بپیش اندرون پیل پولادپوش پس او دلیران تندرخروش، نظامی، ز پولادپوشان الماس تیغ بخورشید روشن درآورد میغ، نظامی، چگونه بود پیل پولادپوش ز شیر ژیان چون برآید خروش، نظامی
با پولاد استوار کرده: کشیده شد از صف پیلان مست یکی باره ده میل پولادبست. اسدی. بزیر اندرش گفتی آن پیل مست سپه کش دزی بود پولادبست. اسدی. ز گردش چو دیوار پولادبست گرفتند و بر وی گشادند دست. اسدی
با پولاد استوار کرده: کشیده شد از صف پیلان مست یکی باره ده میل پولادبست. اسدی. بزیر اندرش گفتی آن پیل مست سپه کش دزی بود پولادبست. اسدی. ز گردش چو دیوار پولادبست گرفتند و بر وی گشادند دست. اسدی