که پولاد پوشد، که زره و جوشن یا برگستوان آهنین دارد: تو گفتی که دریا بجوش آمده ست برو موج پولادپوش آمده ست، فردوسی، ز پولادپوشان لشکرشکن تن کوه لرزنده بر خویشتن، فردوسی، آهنین رمحش چو آید بر دل پولادپوش نه منی تیغش چو آید بر سر خنجرگذار ... منوچهری، هزار دگر پیل پولادپوش ابا چل هزار از یل رزم کوش، اسدی، نشستند بر تازی تیزجوش همه خاره خفتان و پولادپوش، نظامی، خبر شد بخاقان که صحرا و کوه شد از نعل پولادپوشان ستوه، نظامی، شبیخون دارا درآمد ز راه ز پولادپوشان زمین شد سیاه، نظامی، همه پولادپوش و آهن خای کین کش و دیوبند و قلعه گشای، نظامی، بپیش اندرون پیل پولادپوش پس او دلیران تندرخروش، نظامی، ز پولادپوشان الماس تیغ بخورشید روشن درآورد میغ، نظامی، چگونه بود پیل پولادپوش ز شیر ژیان چون برآید خروش، نظامی
ده کوچکی است از دهستان کوهستان بخش چالوس شهرستان نوشهر، واقع در 25 هزارگزی جنوب باختری مرزان آباد و 6 هزارگزی شوسۀ چالوس به تهران، دارای 17تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی از دهستان باراندوز چای بخش حومه شهرستان ارومیه، واقع در 22 هزارگزی جنوب خاوری ارومیّه، در مسیر شوسۀ ارومیّه بمهاباد، جلگه، معتدل، مالاریائی، دارای 70 تن سکنه، آب آن از رود درین قلعه، محصول آنجا غلات و حبوبات و انگور و توتون و چغندر، شغل اهالی زراعت، صنایع دستی جوراب بافی و راه شوسه است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)