- پولادبیک (بَ)
ازکسان و یاران ظهیرالدین بابر. (تاریخ شاهی ص 130)
معنی پولادبیک - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چیزی که با پولاد استوار شده، کنایه از دیوار یا سدی که مانند پولاد محکم و استوار باشد، برای مثال کشیده شد از صفّ پیلان مست / یکی باره ده میل پولادبست (اسدی - ۹۳)
دارای میخ فولادی و محکم (چنانکه نعل) :
ز نعل سمندان پولادمیخ
زمین را ز جنبش برافتاد بیخ،
نظامی
ز نعل سمندان پولادمیخ
زمین را ز جنبش برافتاد بیخ،
نظامی
(بَ)
لغت نامه دهخدا
با پولاد استوار کرده:
کشیده شد از صف پیلان مست
یکی باره ده میل پولادبست.
اسدی.
بزیر اندرش گفتی آن پیل مست
سپه کش دزی بود پولادبست.
اسدی.
ز گردش چو دیوار پولادبست
گرفتند و بر وی گشادند دست.
اسدی
کشیده شد از صف پیلان مست
یکی باره ده میل پولادبست.
اسدی.
بزیر اندرش گفتی آن پیل مست
سپه کش دزی بود پولادبست.
اسدی.
ز گردش چو دیوار پولادبست
گرفتند و بر وی گشادند دست.
اسدی
برنگ پولاد، فولادی، پولادی:
چون سنجق شاهیش بجنبد
پولادین صخره را بسنبد،
نظامی
چون سنجق شاهیش بجنبد
پولادین صخره را بسنبد،
نظامی
فولادی، فولادین، منسوب به پولاد، از پولاد:
مجرمان را تن پولادی فرسوده شدی
گر تو اندر خور هر جرم دهی بادافراه،
فرخی
مجرمان را تن پولادی فرسوده شدی
گر تو اندر خور هر جرم دهی بادافراه،
فرخی
منسوب به پولاب، حسی باشد یعنی آنچه بحس و نظر درآید، (برهان)، و رجوع به پولاب شود
منسوب به پولادین ساخته از پولاد فولادی فولادین: (مجرمانرا تن پولادی فرسوده شدی گر تو اندر خور هر جرم دهی باد افراء) (فرخی)، برنگ پولاد فولادی. منسوب به پولاد، فولادی
منسوب به پولادین ساخته از پولاد فولادی فولادین: (مجرمانرا تن پولادی فرسوده شدی گر تو اندر خور هر جرم دهی باد افراء) (فرخی)، برنگ پولاد فولادی
