جدول جو
جدول جو

معنی پولاد - جستجوی لغت در جدول جو

پولاد
(پسرانه)
آهن سخت و کوبیده، نام چند تن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام یکی از فرماندهان دلاور ایرانی در زمان کیقباد
تصویری از پولاد
تصویر پولاد
فرهنگ نامهای ایرانی
پولاد
آهن خشکه و آبدارکه از آن شمشیر خنجر کارد فنر و جز آن سازند روهنی شابرقان آهن خشک مقابل نرم آهن: (که یابد بگیتی رهایی ز مرگ اگر جان بپوشد بپولاد ترگ ک) (شاهنامه)، گرز: نمایم بگیتی یکی دستبرد که گردد ز پولاد من کوه خرد. (نظامی)، شمشیر: (مخور غیر
فرهنگ لغت هوشیار
پولاد
فولاد، فلزی بسیار سخت و شکننده مرکب از آهن و قریب ۲% کربن، در ۱۳۰۰ تا ۱۴۰۰ درجه حرارت ذوب می شود، برای ساختن فنر، کارد، شمشیر و چیزهای دیگر به کار می رود، شاپورگان، شابرن، شابرقان
فولاد، گرز، شمشیر
پولاد هندی: کنایه از شمشیر، شمشیر هندی، برای مثال زده برمیان گوهرآگین کمر / درآورده پولاد هندی به سر (نظامی۵ - ۷۵۹)
تصویری از پولاد
تصویر پولاد
فرهنگ فارسی عمید
پولاد
آلیاژ سخت چکش خوار آهن با مقدار کم کربن، گرز
تصویری از پولاد
تصویر پولاد
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پولادی
تصویر پولادی
منسوب به پولادین ساخته از پولاد فولادی فولادین: (مجرمانرا تن پولادی فرسوده شدی گر تو اندر خور هر جرم دهی باد افراء) (فرخی)، برنگ پولاد فولادی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پولاده
تصویر پولاده
از جنس پولاد، برای مثال پولادۀ تیغ مغزپالای / سرهای سران فکنده در پای (نظامی۳ - ۳۲۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اولاد
تصویر اولاد
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوانی در مازندران در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فولاد
تصویر فولاد
(دخترانه)
پولاد، نام چند تن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام یکی از فرماندهان دلاور ایرانی در زمان کیقباد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اولاد
تصویر اولاد
فرزندان
فرهنگ واژه فارسی سره
جمع ولد، فرزندان زاکی جمع ولد زادگان فرزندان توضیح در تخاطب فارسی گاه بجای مفرد آید: احمد اولاد من است حسن اولاد ارشد است. فرزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پولاو
تصویر پولاو
پلو پلاو: ای واقف حال رشته پولاو بشنو تو کمال رشته پولاو (بسحاق)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالاد
تصویر پالاد
یدک، اسب یدک، کنایه از اسب، اسب خاص پادشاه که زین و یراق کرده و بر در بارگاه نگاه می داشتند، جنیبت، پالا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اولاد
تصویر اولاد
ولدها، فرزندها، جمع واژۀ ولد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فولاد
تصویر فولاد
فلزی بسیار سخت و شکننده مرکب از آهن و قریب ۲% کربن، در ۱۳۰۰ تا ۱۴۰۰ درجه حرارت ذوب می شود، برای ساختن فنر، کارد، شمشیر و چیزهای دیگر به کار می رود، پولاد، شاپورگان، شابرن، شابرقان
فرهنگ فارسی عمید
پارسی تازی گشته پولاد آهنی است که از 2 تا 5، 2 درصد زغال همراه دارد و آن را از چدن به دست آورند. رنگ فولاد از آهن تیره تر است و به مراتب سخت تر از آن است و اگر آب داده شود شیشه را مخطط می سازد. فولاد شکننده و در درجات حرارت زیاد چکش خوار است. چگالی آن تقریبا همان چگالی آهن است و زودتر از آن گداخته می شود. آهنی است که از 2 تا 5/2 درصد ذغال همراه دارد و آنرا از چدن بدست میاورند و رنگش از آهن تیره تر و جنس آن بمراتب سخت تر میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اولاد
تصویر اولاد
جمع ولد، فرزندان، بچه ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پالاد
تصویر پالاد
مطلق اسب، اسب نوبتی، جنیبت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فولاد
تصویر فولاد
پولاد، آلیاژی سخت که ماده اصلی آن آهن و مقدار کمی کربن است، گرز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پولا
تصویر پولا
(پسرانه)
فولاد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ولاد
تصویر ولاد
زایش زای آوری زاییدن ولادت: (از برای دفع تهمت در ولاد که نزاد است از زنا و از فساد) (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ولاد
تصویر ولاد
((وِ))
زاییدن، ولادت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ولاد
تصویر ولاد
زاییده شدن، ولادت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پولادوند
تصویر پولادوند
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از فرماندهان دلاور ایرانی در زمان کیقباد پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پولادین مخلب
تصویر پولادین مخلب
پولاد چنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پولادین
تصویر پولادین
منسوب به پولادین ساخته از پولاد فولادی فولادین: (مجرمانرا تن پولادی فرسوده شدی گر تو اندر خور هر جرم دهی باد افراء) (فرخی)، برنگ پولاد فولادی. منسوب به پولاد، فولادی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پولاد نهاد
تصویر پولاد نهاد
دارای نیروی بسیار بسیار قوی و زورمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پولاد نعل
تصویر پولاد نعل
پولاد نال مرکبی که نعل پولادین دارد: (ز تاج مرصع بیاقوت و لعل ز تازی سمندان پولاد نعل) (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پولاد میخ
تصویر پولاد میخ
دارای میخ فولادی و محکم (نعل و مانند آن) : (ز نعل سمندان پولاد میخ زمین را ز جنبش بر افتاد بیخ) (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پولاد مخلب
تصویر پولاد مخلب
آنکه چنگال پولادین دارد کسی که مخلبی قوی دارد پولاد چنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پولاد ماهی
تصویر پولاد ماهی
نوعی ماهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پولاد گر
تصویر پولاد گر
آنکه پولاد سازد آنکه آلات پولادین سازد، آهنگر: (بدان دست بردند آهنگران چو شد ساخته کار گرز گران... {} پسند آمدش کار پولاد گر ببخشید شان جامه و سیم و زر) (فردوسی) آهنگر، آنکه پولاد سازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پولاد سنج
تصویر پولاد سنج
دلاور شجاع جنگاور: (گرازنده شد تیغ بی هیچ رنج دو نیمه شد آن کوه پولاد سنج) (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پولاد سنب
تصویر پولاد سنب
آنکه پولاد را سنبدکسی که فولاد را سوراخ کند: (عزم تو کشور گشا و خشم تو بد خواه سوز رمخ تو پولاد سنب و تیغ تو جوشن گداز) (فرخی)، پولاد سم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پولاد سم
تصویر پولاد سم
مرکوبی که سمی سخت دارد پولاد سنب: (سیه چشم و بور ابرش و گاو دم سیه خایه و تند و پولاد سم) (فردوسی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پولاد رگ
تصویر پولاد رگ
پر زور (اسب)
فرهنگ لغت هوشیار