- پوشک
- گربه
معنی پوشک - جستجوی لغت در جدول جو
- پوشک
- گربه، پستانداری کوچک، گوشت خوار و بسیار چالاک، با پوزۀ کوتاه، سبیل های دراز، موهای نرم و چنگال های تیز که جانوران کوچک مانند موش، گنجشک و ماهی را شکار می کند و غالباً شب ها به شکار و دزدی می پردازد. چشم هایش در تاریکی می درخشد و مردمک آن در تاریکی گرد و در روشنایی روز شبیه خط عمودی باریکی می شود
- پوشک ((شَ))
- فرآورده ای از الیاف نرم و جذب کننده رطوبت با یک روکش نگه دارنده برای جذب ادرار و مدفوع کودک شیرخوار و پیشگیری از آلوده شده زیرجامه
- پوشک ((پُ شَ))
- گربه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
دایره هایی کوچک و نازک به رنگهای مختلف که برای تزیین لباس به کار می رود، فلس ماهی که روی بدن ماهی را پوشانده است
طبیب پزشک. سرگین گوسفند و بز و امثال آن پشک پشکل پشکل شتر
فولدر
حجاب، جلد
البسه، لباس
باکره، هد هد
آذوقه
دکتر، طبیب
آب قنات
پوششی که برای در معرض دید قرار نگرفتن بخشی از صحنه یا دیده شدن بخش خاصی از صحنه در دوربینهای غیر دیجیتالی تعبیه می شود، مانند نمای نقطه نظر بازیگری که با دوربین به جایی نگاه می کند. این تمهیدات اکنون دردوربینهای دیجیتالی تعبیه شده است
طبیب پزشک
پاسک
پارسی تازی گشته دوشک تشک توشک تشک
کوزه کوچک لوله دار بلبله
کوزه لوله دار
اشق
بستر، زیر انداز زیر اندازی که از پشم یا پنبه آکنده است و آنرا روی زمین یا روی تختخواب اندازند و بر آن دراز کشند و بخوابند نهالی بستر
شخصی که به درد بیماران رسیدگی کند و به دارو شفا بخشد، حکیم جغد کسی که تداوی امراض کند کسی که مرضی را معالجه و دستوردوایی برای بهبود دهد کسی که حرفه اش معالجه بیماران و مرضی باشد طبیب. یا پزشک یکم. درجه بالای پزشکی معمول در بیمارستانها و ادارات دولتی ایران و آن بالاتر از پزشک دوم است. یا پزشک دوم. یکی از پایه های پزشکی معمول و مجری در بیمارستانها و ادارات دولتی ایران و آن پایین تر از پزشک یکم است
پول خرد، پوستهای ریز روی بدن ماهی
پارچه ای که از آن عمامه و شال کمر میساختند
مطلق پرده که بر روی میزها پوشند و از درها آویزند، لفافه ای که نوشته های راجع به یک موضوع را در آن گذارند شمیز
حجاب، عمل پوشیدن
دستمال ظریفی که بعضی در جیب کوچک سمت چپ بالای کت قرار دهند جیب کوچک
پوشیدنی، پوشش، جامه، لباس، پوشاک دادن پوشیدنی لباس جامه
هدهد شانه سر، دختر بکر دوشیزه
اندکی پیش، نوعی پارچه یا جامه: پیشک آفتاب و بارانی است بقچه دانست و جامه و ابزار. (نظام قاری)
ربابی که دارای چهار رود باشد چهار تار