- پوسه (سَ/ سِ)
ریسمانی را گویند که بوقت رشتن بر دوک پیچند. (برهان قاطع) ، مخفف پوسته. پوستکی بس نازک جدا شدۀ از چیزی. صفیحه. ورقه. پشیزه. پوسه پوسه، پشیزه پشیزه، ورقه ورقه. پوسه پوسه شدن، ورقه ورقه شدن. چنانکه طلق و زرنیخ و عنبر و مانند آن و ظاهراً اصل آن پوسته وپوستک باشد. رجوع به پوسته و رجوع به پوستک شود، قطعات سپید و نازک که گاه شانه کردن موی سر بگاه شوخگنی فروریزد. شوره. هبریه. مشاطه. مخفف پوسته، تو. تا. لا: دیوار دو پوسه یا سقف دو پوسه، دارای دو تو
