آنچه پزند زن آبستن را به خواهش او. طعام که کسان برای زن آبستن یا ناقهی فرستند مربوط به هوس. آنچه از خوردنی یا میوه که برای بیمار شفایافته یا زن باردار به گاه ویار او برایش بفرستند. ویارانه. (از یادداشتهای مؤلف). وحام. وحم
آنچه پزند زن آبستن را به خواهش او. طعام که کسان برای زن آبستن یا ناقهی فرستند مربوط به هوس. آنچه از خوردنی یا میوه که برای بیمار شفایافته یا زن باردار به گاه ویار او برایش بفرستند. ویارانه. (از یادداشتهای مؤلف). وحام. وحم
چاپلوسی. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی). چاپلوسی کردن و فروتنی و تملق نمودن باشد. (برهان). چاپلوس بودن، یعنی فریفتن به گفتار خوش و بی اندازه فروتنی کردن. (اوبهی). چاپلوسی کردن باشد. (صحاح الفرس). به فریب. و در بیت کسائی ودر بیت شاعر بی نام مذکور در لغت نامۀ اسدی که ذیلاً بیاید همین معنی را میدهد. به چاپلوسی. فریفتن به فروتنی و چرب زبانی. (فرهنگ اسدی نخجوانی) : اجل چون دام کرده گیر پوشیده به خاک اندر صیاد از دور نک دانه برهنه کرده لوسانه. کسائی. - لوسانه کردن، فریب دادن. دروغ گفتن: فعل تو چو می دانم لوسانه مکن بیهوده مگو و خلق دیوانه مکن. ؟ (از لغت نامۀ اسدی)
چاپلوسی. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی). چاپلوسی کردن و فروتنی و تملق نمودن باشد. (برهان). چاپلوس بودن، یعنی فریفتن به گفتار خوش و بی اندازه فروتنی کردن. (اوبهی). چاپلوسی کردن باشد. (صحاح الفرس). به فریب. و در بیت کسائی ودر بیت شاعر بی نام مذکور در لغت نامۀ اسدی که ذیلاً بیاید همین معنی را میدهد. به چاپلوسی. فریفتن به فروتنی و چرب زبانی. (فرهنگ اسدی نخجوانی) : اجل چون دام کرده گیر پوشیده به خاک اندر صیاد از دور نک دانه برهنه کرده لوسانه. کسائی. - لوسانه کردن، فریب دادن. دروغ گفتن: فعل تو چو می دانم لوسانه مکن بیهوده مگو و خلق دیوانه مکن. ؟ (از لغت نامۀ اسدی)