- پوزمالی
- مالش دادنپور، ادب کردن
معنی پوزمالی - جستجوی لغت در جدول جو
- پوزمالی
- مالش دادن پوز، کنایه از تنبیه کردن کسی با دشنام، کتک یا جریمه
- پوزمالی
- کنایه از تنبیه کسی با دشنام، کتک یا جریمه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مالیدن پوز (چنانکه سگ برای صاحب خود)، تنبیه کسی بوسیله دشنام کتک یا جریمه
تنبیه
دست بدست مالیدن تعلل مماطله
دخترک آتش پاره
بدکاره، روسپی، کولی، زن کولی، طایفه ای از کولیان بیابان گرد
سیاست، تنبیه، مجازات
واحد یا مؤلفه استانداردی از یک سازواره (سیستم) که برای ترکیب یا استفاده آسان، طراحی یا ساخته می شود، واحدها یا دوره های مشخص آموزشی در دانشگاه ها و مدارس، واحدها و اجزای صنعتی همگون و مشابه، واحدهای
تنبیه
یونانی تازی گشته شاه انگبین انگبین داود عسل داود
منسوب به پوشال. ساخته از پوشال، ضعیف ناتوان. یا دولت (مملکت) پوشالی. دولتی (مملکتی) کوچک و ضعیف که میان دو یا چند دولت قوی قرار گیرد تا تماسی میان آنها نباشد
منسوب به پوشال. ساخته از پوشال، ضعیف ناتوان. یا دولت (مملکت) پوشالی. دولتی (مملکتی) کوچک و ضعیف که میان دو یا چند دولت قوی قرار گیرد تا تماسی میان آنها نباشد
شغل و عمل کسی که پارچه را آهار میدهد
هر چیز سست، سبک و بی دوام
ساخته از پوشال، سست، ناتوان، بی دوام