جدول جو
جدول جو

معنی پودمانی

پودمانی
واحد یا مؤلفه استانداردی از یک سازواره (سیستم) که برای ترکیب یا استفاده آسان، طراحی یا ساخته می شود، واحدها یا دوره های مشخص آموزشی در دانشگاه ها و مدارس، واحدها و اجزای صنعتی همگون و مشابه، واحدهای
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پودمانی

خودمانی

خودمانی
مانند خودی، بی تکلف، با حالتی به دور از تکلف مثلاً خودمانی حرف می زد
خودمانی
فرهنگ فارسی عمید

خودمانی

خودمانی
آشنا، محرم، خودی
متضاد: بیگانه، غریبه، نامحرم، بی تکلف، خودحال، یک رنگ
متضاد: متکلف، صمیمی، صمیمانه، بی تکلفانه، خودحالانه
متضاد: رسمی، خصوصی، محرمانه، انتیم شدن، بی ریا شدن
متضاد: متکلف بودن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

دردمانی

دردمانی
دردمندی. در دم گرفتن، دارای درد، بیمار مریض علیل
دردمانی
فرهنگ لغت هوشیار