جدول جو
جدول جو

معنی پورپشنگ - جستجوی لغت در جدول جو

پورپشنگ(رِ پَ شَ)
افراسیاب:
مرا جز بدو نیست امروز جنگ
من و گرز و میدان پور پشنگ.
فردوسی.
ارزنی باشد به پیش حمله اش ارژنگ دیو
پشه ای باشد به پیش گرزه اش پور پشنگ.
منوچهری
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پورنگ
تصویر پورنگ
(پسرانه)
نام مستعار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پرشنگ
تصویر پرشنگ
(دخترانه)
تابش، آتشپاره، قطره های آب که پاشیده می شود
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ورشنگ
تصویر ورشنگ
(پسرانه)
آفتاب خوشحال (نگارش کردی: وهرشهنگ)
فرهنگ نامهای ایرانی
(رِ پَ شَ)
پسر پشن و ظاهراً مخفف پور پشنگ:
ای بهنگام سخا کردن چون پور قباد
وی بهنگام سخن گفتن چون پور پشن.
قطران.
رجوع به پور پشنگ شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
بوشنج. فوشنگ. فوشنج. بوشنجه. بوشنگ. یاقوت میگوید شهرکی است میان آن و هرات ده فرسنگ در درۀ کوهی پر درخت و پرمیوه و بیشتر خیرات شهر هرات از آنجا آرند و ازاین شهر عده بسیاری از اهل علم برخاسته اند. (معجم البلدان) : سلطان فرمود نامه ها نبشتند به هرات و پوشنگ و طوس. (تاریخ بیهقی ص 44). قریه ای است میان قندهار و مولتان. (برهان). رجوع به فوشنج شود
لغت نامه دهخدا
نام محلی در ولوپی سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی