جدول جو
جدول جو

معنی پهی - جستجوی لغت در جدول جو

پهی
خرزهره
حنظل، میوه ای گرد و به اندازۀ پرتقال با طعم بسیار تلخ که مصرف دارویی دارد، ابوجهل، پژند، شرنگ، کبستو، خربزۀ ابوجهل، پهنور، فنگ، هندوانۀ ابوجهل، گبست، کرنج، حنظله، علقم، کبست
تصویری از پهی
تصویر پهی
فرهنگ فارسی عمید
پهی
(پَ)
خرزهره. (برهان) ، پهنور. (آنندراج). حنظل و آن را خربزۀ تلخ هم میگویند. (برهان). دفلی، در زبان شیرخوارگان: خوب. بهی
لغت نامه دهخدا
پهی
خر زهره، خربزه تلخ حنظل پهنور
تصویری از پهی
تصویر پهی
فرهنگ لغت هوشیار
پهی
((پَ))
خربزه تلخ، حنظل
تصویری از پهی
تصویر پهی
فرهنگ فارسی معین
پهی
کنار برو، ازکنارم دور شو
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سهی
تصویر سهی
(دخترانه)
صفت سرو، راست، نام همسر ایرج پسر فریدون پادشاه پیشدادی، از شخصیتهای شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پری
تصویر پری
(دخترانه)
فرشته، جن، همزاد، در فرهنگ عوام، موجودی بسیار زیبا نیکوکار و نامرئی که گاه خود را نشان می دهد و با جمالش انسان را فریفته خود می کند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رهی
تصویر رهی
(پسرانه)
راهی شده، روان، مسافر، غلام، بنده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بهی
تصویر بهی
(دخترانه)
به (میوه)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پهین
تصویر پهین
تهیه شده از پیه، آلوده به پیه
فرهنگ فارسی عمید
بهندی فطر است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(پِ)
از پیه. آلوده به پیه
لغت نامه دهخدا
(پَ)
فراخ و گشاده. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
به هندی سنای مکی است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زهی
تصویر زهی
تحسین، آفرین، احسنت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خهی
تصویر خهی
کلمه تحسین زه اخهی، خوشا، مرحبا خ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهی
تصویر تهی
خالی، مقابل پر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهی
تصویر دهی
خردمند، عاقل
فرهنگ لغت هوشیار
موجود مافوق طبیعی که اصلش از آتش است و بچشم نیاید و غالباً نیکوکار است آکندگی، مملوی، انباشتگی
فرهنگ لغت هوشیار
پول کوچک مسین یا برنجین کم بها پول ریزه نازک بسیار تنک رایج قاز پاپاسی پشیزه پشی جندک تسو طسوج، سکه مسین ساسانیان، فلس که شست تای آن یکدرم بوده است، سکه قلب، فلس ماهی پولک ماهی، گلها از زر و سیم که برای زینت بر دوال کمر دوزند نوپلکهای چرم که بدامن چادر دوزند و بند از آن گذرانند. یا به پشیزی نیرزیدن، سخت بی ارج و قدر بودن سخت ناچیز بودن، یا پشیز از دینار ندانستن، قوه تمیز و تشخیص نیک از بد و صحیح از سقیم ندانستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پسی
تصویر پسی
تاخیر
فرهنگ لغت هوشیار
یک حصه از چهار حصه روز و چهار حصه شب (بیشتر در هندوستان متداول است) بهر
فرهنگ لغت هوشیار
رفتن بشتاب و نه نرم رفتار متوسط، جمع (نوند شتابنده هنجار جوی چنان شد که بادش نه دریافت پوی) (گرشاسب نامه) -2 در بعضی ترکیبات بجای پوینده آید: چالاک پویراه پوی. توضیح در سگ پوی و گرگ و پوی بمعنی پوینده مانند سگ و مانند گرگ آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهی
تصویر رهی
رونده، راه افتاده، مسافر، راهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پهنی
تصویر پهنی
عرض، پهنا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پای
تصویر پای
قدم
فرهنگ لغت هوشیار
تهی خالی بی خورش ساده تنها: نان پتی، برهنه روت لخت عور: پاپتی، آشکار. یا دوغ پتی. دوغ بی کره و روغن و بسیار آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهی
تصویر بهی
نیکوئی و خوبی، خوشی و بهتری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پهین
تصویر پهین
فراخ و گشادی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پهین
تصویر پهین
((پَ))
فراخ، گشاده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پری
تصویر پری
جن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تهی
تصویر تهی
خالی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پهن
تصویر پهن
عریض
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نهی
تصویر نهی
بازداری
فرهنگ واژه فارسی سره
مدفوع جانوران، مدفوع اسب و خر
فرهنگ گویش مازندرانی