جدول جو
جدول جو

معنی پنهانک - جستجوی لغت در جدول جو

پنهانک
پنهانی
تصویری از پنهانک
تصویر پنهانک
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پنهانی
تصویر پنهانی
مخفیانه
فرهنگ واژه فارسی سره
نهفته نهانی پوشیده مستور مخفی غیب مقابل پیدا آشکار، مخفیانه در خفا، سرار (در احوال ماه) (التفهیم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنهانی
تصویر پنهانی
نهانی، نهفته، پوشیده، به طور پوشیدهبرای مثال دی عزیزی گفت حافظ می خورد پنهان شراب / ای عزیز من نه عیب آن به که پنهانی بود (حافظ - ۴۴۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پنهانی
تصویر پنهانی
نهفته، نهانی، پوشیده، مخفی، مقابل پیدا، آشکار، مخفیانه، در خفا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پنهانی
تصویر پنهانی
Furtive, Furtively, Secretively, Stealth
دیکشنری فارسی به انگلیسی
скрытный , тайно , скрытный
دیکشنری فارسی به روسی
таємний , потайки , таємно , прихований
دیکشنری فارسی به اوکراینی
ukradkowy, potajemnie, sekretne, skryty
دیکشنری فارسی به لهستانی
秘密的 , 偷偷地 , 秘密地 , 隐秘的
دیکشنری فارسی به چینی
furtivo, furtivamente, secretamente, sorrateiro
دیکشنری فارسی به پرتغالی
furtivo, furtivamente, segretamente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
furtivo, furtivamente, secretamente, sigiloso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
furtif, furtivement, secrètement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
heimelijk, stiekem, sluipend
دیکشنری فارسی به هلندی
ลับ , แอบ , อย่างลับๆ , ลับ
دیکشنری فارسی به تایلندی
tersembunyi, dengan diam-diam, secara diam-diam, diam-diam
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
خفيٌّ , سرّيٌّ , سرّيًا , خفيٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
गुप्त , गुपचुप तरीके से , गुप्त रूप से , गुप्त
دیکشنری فارسی به هندی
סודי , בסתר , בסודיות , סמוי
دیکشنری فارسی به عبری
ひそかな , こっそりと , 秘密に , 忍び寄る
دیکشنری فارسی به ژاپنی
몰래 , 비밀스럽게 , 은밀한
دیکشنری فارسی به کره ای
গোপন , গোপনে , গোপনে , গোপন
دیکشنری فارسی به بنگالی
خفیہ , چھپ کر , خفیہ طور پر , خفیہ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از پنهان
تصویر پنهان
مخفی، پوشیده، نهان، خفاء
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنهان
تصویر پنهان
ناپیدا، پوشیده، نهفته، مخفی، برای مثال گناه کردن پنهان به از عبادت فاش / اگر خدای پرستی هواپرست مباش (سعدی۲ - ۴۶۳)
پنهان داشتن: نهان کردن، نهفتن، پنهان کردن
پنهان ساختن: نهان کردن، نهفتن، پنهان کردن
پنهان شدن: نهان گشتن، نهفته شدن، مخفی شدن، برای مثال مور و ماهی را بر خاک و به دریا در / نیست پنهان شدن از وی به شب تاری (ناصرخسرو - ۷۵)
پنهان کردن: نهان کردن، نهفتن
پنهان گردیدن: نهان گشتن، نهفته شدن، مخفی شدن، پنهان شدن
پنهان گشتن: نهان گشتن، نهفته شدن، مخفی شدن، پنهان شدن
پنهان ماندن: نهفته ماندن، پوشیده ماندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پنهان
تصویر پنهان
((پِ))
ناپیدا، پوشیده، راز، سرّ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پنهان
تصویر پنهان
Concealed, Implicit
دیکشنری فارسی به انگلیسی
скрытый , имплицитный
دیکشنری فارسی به روسی
прихований , імпліцитний
دیکشنری فارسی به اوکراینی