- پنهان
- مخفی، پوشیده، نهان، خفاء
معنی پنهان - جستجوی لغت در جدول جو
- پنهان
- ناپیدا، پوشیده، نهفته، مخفی،
برای مثال گناه کردن پنهان به از عبادت فاش / اگر خدای پرستی هواپرست مباش (سعدی۲ - ۴۶۳)
پنهان داشتن: نهان کردن، نهفتن، پنهان کردن
پنهان ساختن: نهان کردن، نهفتن، پنهان کردن
پنهان شدن: نهان گشتن، نهفته شدن، مخفی شدن،برای مثال مور و ماهی را بر خاک و به دریا در / نیست پنهان شدن از وی به شب تاری (ناصرخسرو - ۷۵)
پنهان کردن: نهان کردن، نهفتن
پنهان گردیدن: نهان گشتن، نهفته شدن، مخفی شدن، پنهان شدن
پنهان گشتن: نهان گشتن، نهفته شدن، مخفی شدن، پنهان شدن
پنهان ماندن: نهفته ماندن، پوشیده ماندن
- پنهان ((پِ))
- ناپیدا، پوشیده، راز، سرّ
- پنهان
- Concealed, Implicit
- پنهان
- скрытый , имплицитный
- پنهان
- verborgen, implizit
- پنهان
- прихований , імпліцитний
- پنهان
- ukryty, implikowany
- پنهان
- 隐藏的 , 隐含的
- پنهان
- oculto, implícito
- پنهان
- nascosto, implicito
- پنهان
- oculto, implícito
- پنهان
- caché, implicite
- پنهان
- verborgen, impliciet
- پنهان
- ซ่อนเร้น , แฝง
- پنهان
- tersembunyi, implisit
- پنهان
- مخفيٌّ , ضميريٌّ
- پنهان
- छिपा हुआ , निहित
- پنهان
- מוסתר , סמוי
- پنهان
- 隠された , 含みのある
- پنهان
- 숨겨진 , 함축적인
- پنهان
- gizlenmiş, örtük
- پنهان
- iliyofichwa, iliyojificha
- پنهان
- লুকানো , গোপন
- پنهان
- چھپایا ہوا , پوشیدہ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مخفیانه
نهفته نهانی پوشیده مستور مخفی غیب مقابل پیدا آشکار، مخفیانه در خفا، سرار (در احوال ماه) (التفهیم)
پنهانی
نهانی، نهفته، پوشیده، به طور پوشیدهبرای مثال دی عزیزی گفت حافظ می خورد پنهان شراب / ای عزیز من نه عیب آن به که پنهانی بود (حافظ - ۴۴۰)
نهفته، نهانی، پوشیده، مخفی، مقابل پیدا، آشکار، مخفیانه، در خفا
Furtive, Furtively, Secretively, Stealth
скрытный , тайно , скрытный
heimlich
таємний , потайки , таємно , прихований
ukradkowy, potajemnie, sekretne, skryty