جدول جو
جدول جو

معنی پنهام - جستجوی لغت در جدول جو

پنهام
پنهان
تصویری از پنهام
تصویر پنهام
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرهام
تصویر پرهام
(پسرانه)
برگردان فارسی اسم ابراهیم، از اشخاص بسیار ثروتمند در زمان بهرام گور، برهان قاطع براهیم ابراهیم را معرب آن دانسته است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پلهام
تصویر پلهام
آقطی کوچک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پنهان
تصویر پنهان
مخفی، پوشیده، نهان، خفاء
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پندام
تصویر پندام
آماس ورم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنهان
تصویر پنهان
ناپیدا، پوشیده، نهفته، مخفی، برای مثال گناه کردن پنهان به از عبادت فاش / اگر خدای پرستی هواپرست مباش (سعدی۲ - ۴۶۳)
پنهان داشتن: نهان کردن، نهفتن، پنهان کردن
پنهان ساختن: نهان کردن، نهفتن، پنهان کردن
پنهان شدن: نهان گشتن، نهفته شدن، مخفی شدن، برای مثال مور و ماهی را بر خاک و به دریا در / نیست پنهان شدن از وی به شب تاری (ناصرخسرو - ۷۵)
پنهان کردن: نهان کردن، نهفتن
پنهان گردیدن: نهان گشتن، نهفته شدن، مخفی شدن، پنهان شدن
پنهان گشتن: نهان گشتن، نهفته شدن، مخفی شدن، پنهان شدن
پنهان ماندن: نهفته ماندن، پوشیده ماندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پنهان
تصویر پنهان
((پِ))
ناپیدا، پوشیده، راز، سرّ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پندام
تصویر پندام
((پَ))
آماس، ورم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پندام
تصویر پندام
ورم، آماس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پنهان
تصویر پنهان
Concealed, Implicit
دیکشنری فارسی به انگلیسی
скрытый , имплицитный
دیکشنری فارسی به روسی
прихований , імпліцитний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
隐藏的 , 隐含的
دیکشنری فارسی به چینی
verborgen, impliciet
دیکشنری فارسی به هلندی
ซ่อนเร้น , แฝง
دیکشنری فارسی به تایلندی
مخفيٌّ , ضميريٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
छिपा हुआ , निहित
دیکشنری فارسی به هندی
מוסתר , סמוי
دیکشنری فارسی به عبری
隠された , 含みのある
دیکشنری فارسی به ژاپنی
숨겨진 , 함축적인
دیکشنری فارسی به کره ای
iliyofichwa, iliyojificha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
লুকানো , গোপন
دیکشنری فارسی به بنگالی
چھپایا ہوا , پوشیدہ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از پنام
تصویر پنام
پنهان وپوشیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنام
تصویر پنام
روبند، در آیین زردشتی پارچۀ پنبه ای سفید چهارگوشه که زردشتیان هنگامی که موبد در مقابل آتش مقدس اوستا می خواند و مراسم مذهبی به جا می آورد جلو دهان آویزان می کنند و بندهای آن را به پشت سر می بندند، برای مثال بشد بر تخت زر اردای ویراف / پنامی بر رخ و کستیش بر ناف (زراتشت بهرام - مجمع الفرس - پنام)
حرز، تعویذ، چشم پنام، دعایی که برای دفع چشم زخم بنویسند و با خود نگه دارند، پنهام، پنهان، پوشیده، برای مثال با اکابر به مجلس خلوت / گفتگوی پنام می خواهم (کمال الدین اسماعیل - رشیدی - پنام)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهام
تصویر نهام
آهنگر، درودگر، نجار
فرهنگ لغت هوشیار
((پَ))
پارچه ای چهارگوشه که در دو گوشه آن دو بند دوزند و پیشوایان زرتشتی در وقت خواندن اوستا یا نزدیک شدن به آتش آن را بر روی خود بندند تا چیزهای مقدس از دم آنان آلوده نشود. پدام هم گویند
فرهنگ فارسی معین