جدول جو
جدول جو

معنی پنجو - جستجوی لغت در جدول جو

پنجو
از روستای نمارستاق نور که بقعه ی بابا شجاع الدین در آن است.، جهت رشد یکنواخت ساقه و بوته ی شالی هر پنج روز یک بار کشت زار
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پنجر
تصویر پنجر
هر چیز مشبک و سوراخ سوراخ، قفس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پنجول
تصویر پنجول
چنگال، پنجۀ درندگان، پنجۀ گربه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پنجه
تصویر پنجه
پنج انگشت دست یا پا در انسان، ناخن های دست و پای جانوران درنده، چنگال پرندگان، هر چیزی که شبیه پنج انگشت دست انسان باشد،
در آیین زردشتی پنج روز آخر سال که مصادف با آخرین روزهای فروردینگان است، عبارتند از اهنود، اشتود، سپنتمد، هوخشتر و وهشتواش،
، پنجۀ دزدیده، پنجۀ بزرگ، پنجۀ مسترقه، خمسۀ مسترقه، پنجک، بهیزک، وهیزک، اندرگاه، پنجه وه
پنجه وه: در آیین زردشتی پنج روز آخر سال که مصادف با آخرین روزهای فروردینگان است، عبارتند از اهنود، اشتود، سپنتمد، هوخشتر و وهشتواش
پنجۀ بزرگ: در آیین زردشتی پنج روز آخر سال که مصادف با آخرین روزهای فروردینگان است، عبارتند از اهنود، اشتود، سپنتمد، هوخشتر و وهشتواش
پنجۀ دزدیده: در آیین زردشتی پنج روز آخر سال که مصادف با آخرین روزهای فروردینگان است، عبارتند از اهنود، اشتود، سپنتمد، هوخشتر و وهشتواش
پنجک: در آیین زردشتی پنج روز آخر سال که مصادف با آخرین روزهای فروردینگان است، عبارتند از اهنود، اشتود، سپنتمد، هوخشتر و وهشتواش
پنجۀ مسترقه: در آیین زردشتی پنج روز آخر سال که مصادف با آخرین روزهای فروردینگان است، عبارتند از اهنود، اشتود، سپنتمد، هوخشتر و وهشتواش
اندرگاه: در آیین زردشتی پنج روز آخر سال که مصادف با آخرین روزهای فروردینگان است، عبارتند از اهنود، اشتود، سپنتمد، هوخشتر و وهشتواش
پنجه زدن: چنگ زدن، با پنجه کسی را آزردن، با کسی درافتادن، نبرد کردن
پنجۀ مریم: گیاهی تزیینی و خوش بو با ساقۀ کوتاه و گل های سرخ یا کبود و کمی سرازیر که ریشۀ آن مصرف دارویی دارد، بخور مریم، چنگ مریم، گل سرنگون، گل نگون سار، سیکلامن
چنگ مریم: گیاهی تزیینی و خوش بو با ساقۀ کوتاه و گل های سرخ یا کبود و کمی سرازیر که ریشۀ آن مصرف دارویی دارد، بخور مریم، پنجۀ مریم، گل سرنگون، گل نگون سار، سیکلامن
بخور مریم: گیاهی تزیینی و خوش بو با ساقۀ کوتاه و گل های سرخ یا کبود و کمی سرازیر که ریشۀ آن مصرف دارویی دارد، چنگ مریم، پنجۀ مریم، گل سرنگون، گل نگون سار، سیکلامن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پنجه
تصویر پنجه
پنجاه، عدد بعد از چهل ونه یا عدد مرکب از پنج ده تا، «۵۰ »
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پنجک
تصویر پنجک
پنجه، نپنج روز آخر سال در تقویم ایران باستان که به ترتیب عبارت است از مثلاً اهنود، اشتود، سپنتمد، وهوخشتر و وهشتواش، چون در گاهنمای باستانی ایران هر ماه سی شبانه روز بود و هر سال ۳۶۰ شبانه روز می شد ازاین رو در پایان سال پنج روز می افزودند تا سال دقیقاً ۳۶۵ روز بشود
، پنجۀ دزدیده، پنجۀ بزرگ، پنجۀ مسترقه، خمسۀ مسترقه، بهیزک، وهیزک، اندرگاه، پنجه وه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پنجک
تصویر پنجک
پنبۀ زده شده که گلوله کرده باشند برای رشتن، گلولۀ پنبۀ زده شده، غنده، پاغند
فرهنگ فارسی عمید
(پَ)
در تداول کودکان و زنان، صورتی از پنجه با ناخنهای تیز و دراز
لغت نامه دهخدا
تصویری از منجو
تصویر منجو
انبه از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنجول
تصویر پنجول
پنجه گربه و مانند آن
فرهنگ لغت هوشیار
دریچه ای بود در دیوار که ببیرون نگرند مشبکی باشد که در سرایها بر دریچها نهند، هر چه مشبک باشد، تنکه آهنی پر سوراخ، دیده بان کشتی، خانه چوبین که برای درندگان و طیور سازند قفص قفس. یا پنجره لاجورد. آسمان. یا مثل پنجره. مشبک شبکه دریچه دار مغربل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنجش
تصویر پنجش
پنجه دزدیده، نوعی رقص رقص دستبند فنجگان چوپی
فرهنگ لغت هوشیار
پنجه دزدیده، نوعی رقص رقص دستبند فنجگان چوپی. گلوله پنبه حلاجی کرده گلوله ندافی کرده برای رشتن پنجش. پندش پنده پند پاغنده گاله پندک. پاغند کلوچ
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که در مرتبه پنج واقعی شده که در مرتبه بعد از چهارم و پیش از ششم است پنجمی پنجمین خامس. سا پنجم رواق. آسمان پنجم فلک مریخ سپهر پنجم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنجه
تصویر پنجه
پنج انگشت دست یا پا در انسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنجول
تصویر پنجول
((پَ))
ناخن دست انسان یا پنجه برخی از حیوانات مانند گربه، پلنگ و مانند آن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پنجه
تصویر پنجه
((پَ جِ))
مخفف پنجاه، پنج انگشت با کف دست و پا باشد از انسان و حیوانات دیگر، پنج انگشت دست از مچ تا سر انگشتان، چنگال، جنگ، برثن، مخلب، پنج انگشت بدون کف دست، دست، صورت دستی که از طلا و نقره سازند و به مشاهد مقدس برای
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پنجه
تصویر پنجه
((پُ جِ یا جَ))
پیشانی، بنجه، پنچه، ناصیه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پنجم
تصویر پنجم
((پَ جُ))
دارای رتبه یا شماره پنج، جزء پسین بعضی از کلمه های مرکب (همراه با عدد)، یک پنجم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پنجک
تصویر پنجک
((پَ جَ))
پنجه دزدیده، نوعی رقص، رقص دستبند، فنجگان، چوپی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیجو
تصویر پیجو
پیجر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پنجم
تصویر پنجم
Fifth
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پنجم
تصویر پنجم
cinquième
دیکشنری فارسی به فرانسوی
پنجه، چنگ انداختن
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از پنجم
تصویر پنجم
пятый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پنجم
تصویر پنجم
fünfte
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پنجم
تصویر پنجم
п'ятий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پنجم
تصویر پنجم
piąty
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پنجم
تصویر پنجم
第五的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پنجم
تصویر پنجم
quinto
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پنجم
تصویر پنجم
quinto
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پنجم
تصویر پنجم
quinto
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پنجم
تصویر پنجم
vijfde
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پنجم
تصویر پنجم
ที่ห้า
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پنجم
تصویر پنجم
kelima
دیکشنری فارسی به اندونزیایی